در رثای رفیق نازنینم اکبر محبوبی فر

باز باران خبر/ (خوب ماندن و به نیکی یاد شدن، سبز بودن را به ارمغان می آورد. این صفت مثبت فرد در حافظه کوتاه و بلند مدت مردم به عنوان یک ویژگی منحصر به فرد تثبیت شده و هرگز پاک نخواهد شد.)
  روز شنبه نهم مرداد هزار و چهارصد، ساعت سه ونیم بامداد، قلب رفیقم از تپش می ایستد و به آسمان ها پرواز می کند.

اکبر محبوبی فر، غریبانه از میان ما رخت بربست و آسمانی شد؛ رفت تا به خدا بگوید که زندگی در این دنیا بسیار سخت شده است.

دیگر اینجا روی زمین به ندرت کسی از حال کسی می پرسد و باخبر می شود. اکبر رفت به او که بالای سر همه ماست، بگویدکه رفاقت، دوستی، صفا، صمیمیت، محبت، بی نهایت کمرنگ شده و می رود تا کم کم مفهوم خود را از دست بدهد. اکبر ما بیش از نیم قرن بود که در عرصه تئاتر خاک صحنه خورده و سالها برای اعتلای هرچه بیشتر هنرهای نمایشی زحمت کشیده است. بازی هایش در تئاترهای متعدد صحنه ای و خیابانی، سریالهای تلویزیونی هرگز از خاطرمان نمی رود.

این هنرمند ارزنده و صاحب نام که از فروتنی خاصی برخوردار و از بازنشستگان نیروی هوایی ارتش بود در روزنامه نگاری و ورزش نویسی هم صاحب سبک و کارشناس بود و سالها در این عرصه نیز با روزنامه های کثیرالانتشار و استانی همکاری داشت و حتی سالها در باشگاه سپیدرود رشت خدمت کرد.

اکبر محبوبی فر شخصیتی نبود که اینطور غریبانه از میانمان برود و به خاک سپرده شود. مگرچند تن از هنرمندان نازنین تئاتر در تدفین این عزیز از دست رفته حضور داشتند؟ چند تن از رسانه و روزنامه نگاران ارجمند در تشییع وی به چشم می خوردند؟   

بارها گفته ام و باز هم می گویم، مدیران و متولیان امور هنری استان و حتی کشور به فکر ما نیستند.آنان به طور قطع و یقیین هنرتئاتر دغدغه آنان نیست که اگر چنین بود، بی تردید این روزگار مان نبود. تمرین نکردن، اجرا نکردن وبه روی صحنه نرفتن، کمر هنرمند تئاتر را می شکند، هنرمند به صحنه دلبسته و وابسته بوده و از بیکاری افسرده و به انزوا کشیده می شود. 

در مراسم خاکسپاری، دوست هنرمندم جناب محمد تجدد نامم را صدا زد و از من که زبانم در باره اکبر قاصر است، خواست که چیزی بگویم. محمد جان! من چه دارم که بگویم و اصلا چه می توانم بگویم که به مزاق مدیری، مسئولی، چه می دانم به کسی بر نخورد. چه بگویم که آنچه را که باید برای اکبر و اکبرها انجام می دادند، دریغ ورزیدند. کی، کجا و چه کسی و یا اداره و نهادی برای بیش از نیم قرن تلاشش از وی تجلیل کرد و فعالیتش را در بازیگری ارج نهاد. 

این مرد اخلاق مدار، مهربان، صمیمی و بی کینه را هنوز خیلی از جوانان عرصه تئاتر ما به خوبی نمی شناسند و با فعالیت های بازیگری اش در عرصه تئاتر به خوب خوبی آشنا نیستند. آن وقت حرف زدن و یا تعریف کردن بر سرمزارش چه دردی را دوا می کند. به قول حضرت استاد علی عسگری، هنرمند، کارشناس و پیشکسوت تئاتر استان، روزی به من فرمودند بعد از مرگ یک هنرمند اگر تمام ایران را به نام او کنند، چه فایده ای دارد.

هنرمند تا وقتی که در قید حیات هست، باید تجلیل شود تا خوشحال و سر زنده به ادامه فعالیت خود ادامه دهد. وقتی هنرمندی از میان ما پر بکشد، آن وقت، خیابان، کوچه و پس کوچه به نام فرد نامگذاری کردن چه حاصلی با خود به همراه دارد. تا زمانی که زنده یاد فرهاد پاک سرشت زنده بود، نمایشنامه هایش را به چاپ نرساندن،اما همینکه از دنیا رخت بر بست،برخی از نمایشنامه هایش را به چاپ رساندند.

این حرکت باید در بودنش انجام می گرفت و او کیف می کرد. درنبود عزیزان از دست رفته مان از یکدیگر گوی سبقت بگیریم و وقت تلف نکرده، بگوییم آن که بود و این چه بود، بازی هایشان حرف نداشت، پیشکسوت بودند و در ایفای نقش چنین بوده و چنان بودند و از این قبیل حرف ها به چه کار می آید. حتی نالیدن و زار زدن بر سر مزار هنرمند چه تاثیری می تواند داشته باشد. این حرف های به اصطلاح قشنگ باید در زمان حیات هنرمند گفته شود.

البته باید عرض کنم که ما هنرمندان هم قدر یکدیگر را نمی دانیم. برخی از ما اصلا قدرشناس نیستیم بیاییم تا دیر نشده قدردان یکدیگر باشیم.
…گر نپرسی حال من تا زنده ام گریه و زاری و نالیدن چه سود/ زنده را در زندگی قدرش بدان / ورنه مشکی را برای مُرده پوشیدن چه سود/ گر نکردی یاد من تا زنده ام / سنگ مرمر روی قبرم وانهادن چه سود/ بی خبر از حال هم بودن چه سود/ بر مزارم با سوز نالیدن چه سود/ زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید/ ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود/ گر نرفتی خانه اش تا زنده بود / خانه صاحب عزا تا صبح خوابیدن چه سود

 شایان ذکر است اکبر محبوبی فر در نمایش های متعددی به عنوان بازیگر با من همکاری داشت. هنرمند وقت شناس، متین، مورد احترام و مرد اخلاق بود و با همه تعامل داشت و برای همکاران احترام و ارزش قائل بود. من به عنوان دوست اکبر و کارگردان برخی از آثاری را که وی در آن ها نقش آفرینی داشت به صراحت اعلام می دارم که درگذشت اکبر محبوبی فر، ضایعه جبران ناپذیری برای جامعه هنری تئاتر گیلان است.

اکبرجان! با آرامش بخواب، ما هم می آییم. آمدنمان دیر و زود دارد اما مطمئن باش سوخت و سوز ندارد. با اشک و آه و اندوه فراوان به جامعه عرصه تئاتر و خانواده ارجمندش تسلیت عرض می کنم.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://bazbarankhabar.ir/?p=20873

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: