نگاهی به اجرای نمایشنامه “دست خالی” نوشته“ژان پیر مارتینز” و کارگردانی سلمان اسماعیل زاده

باز باران خبر/ انوش نصر ماسوله/ اجرای جذاب نمایشنامه دست خالی گروه ققنوس تئاتر رضوانشهر بیانگر این حقیقت است که در ایران پایدار هنرمندانی چند در قامت “سر لارنس الیویه”۱ حضور دارند که در دنیای تئاتر طی زمان ناکام محو می شوند و …
… آن کس که حقیقت را نمی داند نادان است و آن فرد که حقیقت را می داند و آن را انکار می کند، تبهکار!
سلمان اسماعیل زاده، مترجم و کارگردان تئاتر «دست خالی» اثر ژان پیر مارتینز را به جهت آشنایی کاملی که در امر نقدنویسی تئاتر و فیلم از ایشان دارم مصمم شدم به هر طریق اجرای این اثر که از تاریخ ۲۸ شهریور لغایت دوم مهر ماه ۱۴۰۱ در سالن وارش مجتمع خاتم الانبیا (ص) رشت به اجرا گذاشته شده بود را به تماشا بنشینم.
اشتیاق من در آن حد بود که ندانسته یک روز پیش تر از ساعت مقرر راهی تالار مذکور شدم که به در بسته خوردم و روز بعدتر با اینکه ترافیک شهر به شدت در هم تنیده بود با چند دقیقه تاخیر و در حالی که نمایش در حال اجرا بود به آرامی در انتهای سالن نشستم.
لحظاتی بعد دریافتم مکان قصه دفتر کار نمایشنامه نویسی برجسته است که با چیدمانی شیک و آبرومند تزئینش کردند؛ از گفتار و پوشش لباسهای مناسب و گریم دو بازیگر زن و مرد قصه متوجه شدم اجرای «دست خالی» از جنس کارهای دم دستی تئاتر نیست!
به خود گفتم که هیچ آدم چیزدانی با قاب گرفتن یک ورق کاغذ سفید آن را به دیوار آویزان نمی کند مگر اینکه فاعل کار، حرفهایی نهفته، در آن صفحه سفید پنهان دارد تا بینندگانش با دقت بیشتر راز نهفته در متن را کشف نمایند؛ چرا که به مصداق سفارش آگاهان، اگر یک متن تئاتری فاقد پیام های موثر و مفید نباشد یقینا تماشای آن “هدر دادن” ساعتها اوقات بازیگران و مخاطبانش، همچون بیل زدن به آب دریا بی حاصل می نماید.
در همان حال که با دقت به تماشای اجرای دست خالی گروه ققنوس تئاتر رضوانشهر سراپا گوش بودم، اظهارات یکی از کارگردانهای مقتدر سینمای جهان، برنده چهار جایزه اسکار در ژانرهای مختلف “فرد زینه مان”۲ اطریشی الاصل به یاد من آمد که معتقد بود: «سینما یک هنر سرگرم کننده است، پس کارگردان سینما موظف به پیام دادن برای مخاطبانش نیست».
این یادآوری، چالشی که در ذهن نگارنده به وجود آورد، یکباره به یاد اظهار نظر یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان و کارگردان کبیر تئاتر و شاعر نامدار آلمان “برتولت برشت” ۳ افتادم که در نمایشنامه “زندگی گالیله” پیامی دارند مبنی بر اینکه «آن کس که حقیقت را نمی داند نادان است ولی آن فرد که حقیقت را می داند و آن را انکار می کند، تبهکار».
این دیالوگ از جنس همان پیام های طلایی کارگردانهای مسئولیت پذیر تئاتر هست که بذر آگاهی و اعتراض را در اذهان تماشاچیان خود می پاشند تا در مقابل هر بی عدالتی، اعتراض کنند که پاسخگو باشند نه اینکه سکوت پیشه کنند تا در ظرف زمان بر چیره گری و خفقان و خودکامگی دیکتاتوران جامعه، خود به خود حل شود.

یقینا مدیران ارشد جامعه وقوف کامل به رخدادها و حوادث جامعه دارند، پس باید اعتراض کرد تا پاسخ گرفت و نباید اجازه داد مقام پاسخگو چون تبهکاران خورشید را انکار نمایند که خصلت ذاتی تئاتر درست آموختن و آگاه کردن است.
اجرای موفق نمایشنامه «دست خالی» که با همت مهندس بهمن سهرابی، اسپانسر مالی و یکی از فرهنگیان بازنشسته آموزش و پرورش رشت و کارگردانی سلمان اسماعیل زاده بر روی صحنه رفت.

این اجرای ماندگار به مدت ۶ شب به یاد زنده یادان فعال عرصه فرهنگ و هنر گیلان “اکبر محبوبی فر، دکتر افشین عموزاده و علی حاجعلی عسکری” برای علاقمندان به نمایش گذاشته شد که جای قدردانی دارد.
گفتنی است در طول اجرای نمایشنامه «دست خالی» توگوئی مخاطبانش یک تن واحد با دو چشم و دو گوش بودند که با حواس کامل اجرای بی نقص نمایشنامه دست خالی را به تماشا نشسته بودند که این تماشای هوشمندانه خود دلیل بر جذابیت متن و کارگردانی خردمندانه کارگردان و توانمندی دو بازیگر آن (فاطمه صدیق و نبی اله صالحی نژاد) بود که توانستند با مخاطبان خود ارتباط خوبی برقرار نمایند.
«سرلارنس الیویه» بازیگر بی همتای انگلیسی معتقد بود که تئاتر هنر متقاعد کردن مخاطبان است، پس اگر هنرمندی خود متقاعد نشود چگونه می تواند مخاطبان خود را متقاعد کند؟! دانستنی است بازیگر تئاتر روی صحنه تئاتر نباید تئاترال جلوه کند زیرا بازیگر تئاتر، شخصیت حقیقی یک نمایشنامه است. اعمال و رفتار و بیان ایشان نباید چون عروسکهای بزرگ، جلوه نماید که این جنس از بازی، بازیگر را مضحکه تماشاگران می کند.
شایان ذکر است آن چه که در حرکت نهایی بازیگر مرد این نمایش که از آغاز تا به انجام اجرا نشسته در ویلچری علیل می نمود، کارگردان با تمهیدی هوشیارانه و با تاثیر پذیری از نام گروه “ققنوس” که مرغی است افسانه ای در یونان باستان آورده اند، این مرغ بدون جفت در بلندترین قله های کوه، امور میگذراند. بعد از هزار سال عمر که به مرگ خود نزدیک میشود به جهت غریزه خود که نباید همیشه محو شود با جمع آوری هیزم های فراوان در آشیانه، ققنوس با بال زدن های فراوان بر روی هیزمها و اصابت بال زدن های مکرر ققنوس به سنگهای کوه با جرقه زدن آتش و گر گرفتن هیزم ها، خود در آتش خود افروخته، جزغاله می شود، آخر الامر از آتش خاکستر شده “جسمی کروی شکل” ظاهر می شود، این تخم در زمانی بعد، تبدیل به ققنوسی دیگر می شود تا به حیات دوباره خود ادامه دهد.

کارگردان با این شناخت ققنوس توانست قبل از پایان کار بازیگر مرد را جدا از ویلچر، ایستاده جلوه دهد که این حرکت هوشیارانه کارگردان جذابیت اجرای اثر را دوچندان کرده بود.
پی نوشت:
۱ـ سر لارنس الیویه: هنرپیشه، تهیه کننده، کارگردان، فیلم نامه نویس اهل انگلستان، بزرگترین بازیگر شکسپیری که بیش از یکصد و بیست نقش تئاتری را بازی کرد.
۲ـ فرد زینه مان، کارگردان فیلم، اطریش الاصل برنده چهار جایزه اسکار در ژانرهای مختلف
۳ـ برتولد برشت (۱۸۹۸ – ۱۹۵۶) نمایشنامه نویس و شاعر آلمانی، یکی از مهمترین چهره های تئاتر قرن ۲۰ مارکسیستی آثارش ننه دلاور و فرزندانش، درباره جنگ سی ساله، دایره گچی قفقازی و زندگی گالیله که همگی به فارسی ترجمه شده اند. برشت ضد نازی بود.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://bazbarankhabar.ir/?p=28505

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: