عشق یک کلمه با هزار تعریف

باز باران خبر- سرویس فرهنگ و هنر: اشو عارف هندی از نقل بودا یا سیذارتا شاهزاده هندی در جای می گوید “عاشق خودت باش” و بعد از آن است که می گوید “و نگاه کن”این همان شاهد بودن است، اما اولین لازمه عاشق خودت بودن است و بعد باید نگاه کنی. اگر عاشق خودت نشوی و نگاه کنی، حس خودکشی پیدا می کنی. خیلی از مردم حس خودکشی دارند، چون به اولین قسمت از مطلب توجه نمی کنند. بلکه سریع به قسمت دومش می پرند.سقراط می گوید “خودت را بشناس”، بودا می گوید “عاشق خودت باش” و بودا درست تر می گوید “چون تا وقتی عاشق خودت نباشی، هرگز خودت را نخواهی شناخت؛ عشق است که زمینه را آماده می کند.”بودا گفت “عاشق خودت باش و نگاه کن… امروز، فردا، همیشه” در اطراف خودت انرژی عشق ایجاد کن، عاشق بدنت و ذهنت باش؛عاشق تمام مکانیزمت و ارگانیزمت. منظور از عشق این است که  آن را همانطور که هست بپذیر، سعی نکن سرکوبش کنی! ما وقتی چیزی را سرکوب می کنیم که از آن تنفر داریم. سرکوب نکن چون اگر سرکوب کنی  چگونه می خواهی نگاه کنی؟ 

ما نمی توانیم به چشم دشمن خودمان نگاه کنیم فقط می توانیم به چشم معشوق خودمان نگاه کنیم.  این مطلب را که خواندم به نمایشنامه عشق اثر” موری شیسگال” یا به قول کارگردان اثر عچق فکر‌ می کردم و اینکه انتخاب این موضوع تا چه پایه در روزگار حاضر و این احوال دلزده و غمگین مردم تاثیر دارد و صحنه اول را به یاد می آورم که فردی آمده تا خودش را از رنج زنده بودن رها کند و این خودکشی یه قول اشو در متن بالا قرار است او را از عشق به خودش رها کند. آنچه در نیمه اول نمایش رخ می دهد معرفی سه شخصیت اصلی با نام های لری،میلت، لنا است که در این اثر معرفی می شوند و هر کدام از طریق سال ها زندگی روزمره دچار مشکلاتی با محیط خود بوده اند، این مشکلات شامل ارتباط با والدین یا ارتباط با والدین والدین و غیره. یعنی همان درد بی عشقی که بارها در ادبیات ما به آن به عنوان درد بی دردی علاجش آتش است یعنی اتفاقی که منجر به تلاش برای خودکشی که در پرده دوم برای دو شخصیت مرد می افتد بهتر نمود می کند البته باید اشاره کرد که انتخاب متن از زیرکی کارگردان نشانه دارد چرا که سالهاست این اثر نوشته شده و در فرهنگ آمریکایی در دهه شصت میلادی اجرا هم شده و به فیلم هم بدل شده است.

اما از بازی ها اگر صحبتی کنیم نمایش با ورود بازیگر محوری اثر که نقش آن را آقای رحمان زاده بر عهده دارد، آغاز می گردد؛ این انتخاب به دلایل بسیاری انتخاب مناسبی بوده چرا که انتخاب این فیزیک بر روی آدمی که پرسوناژ شکست خورده ای از نمونه مردم روزمره آمریکایی هست که به دلایلی دانشگاه را رها کرده یا نتوانسته دانشگاه را تمام کند و حالا به فردی تبدیل شده که راهی جز مرگ مقابل خود نمی یابند.بازی روان فیزیکی و میمیک صورت آقای رحمان زاده در لحظه های استیصال یا مقابل بازیگر موازی خود آقای میلت چنان وا می‌رود که لحظه های طنز و خنده را از دل مخاطب بیرون می کشد و به این جهت او از ابزارهای مناسب صدا و بدن و بیان چیزی برای نقش خود کم نگذاشته و شاید در اطراف ما کمتر بازیگری را پیدا کنیم تا این حد کارکتر و پرسوناژ منطبق بر این نقش داشته باشد.

یکی از نشانه های تئاتر خوب این است که با مخاطب صادق باشد؛ می خواهم بگویم از همان اول که آقای ویسی خانی وارد می شوند با لحن و نوع بازی بدن و بیان میمیک صورت خود به ما نشان میدهند که قرار است یک مضحکه از زندگی مدرن آمریکایی ببینیم یا بازی نرم و روان خانم میری توانست حس دوگانگی یک زن سرگشته از مردان بی ثبات اطرافش را به خوبی منعکس نموده و وزن تعادلی روابط بین این دو مرد را به خوبی رعایت نماید.

اما چند مورد در کارگردانی وجود داشت که می‌توانست به شکلی منطقی تر روایت شود و به فهم مخاطب کمک بیشتری کند که به چند نمونه اشاره می کنم در صحنه درگیری مردان در پرده اول با تداعی افکت فلاشر نوری می توانست جلوه بهتری به آن درگیری بدهند و آن حرکت آهسته یا به قول غربی ها اسلوموشن را واقعی تر جلو دهد و در جایی دیگر زمانی که پرده اول تمام می شود بخاطر تغییرات که برای پرده دوم نیاز است زمان تاریکی صحنه طولانی می شود و این به روند ریتم اثر لطمه می زند و یا در جایی دیگر قرارداد نمودیم که شوهر اول زن وقتی به آب پرت شده با کمک ملوانان نجات می یابد در حالی که در همین شرایط شوهر دوم وقتی در آب می افتد از گوشه صحنه خود را بالا می کشد و همچنان تقاضای پس گرفتن آن پنج دلاری خود را دارد که البته به وزن کمدی ماجرا می افزاید ولی به قراردادهای کارگردان از ابتدا با مخاطب گذاشته لطمه می زند از طرفی تنظیم نور و صدا در پرده اول با دقت بیشتری همراه بوده و در پرده دوم این امر با سهل انگاری عوامل اجرایی توام شده است.

در هر صورت در پایان اثر در می یابم که همه باز بازنده هستند؛ زن که خیال می‌کند شوهرش مرده و اموال او را صاحب می شود در خیال اشتباه است! از طرفی چون همسر لری است طبق قانون نمی تواند اموال میلت را تصاحب کند و دو مرد داستان هم همان سرگشته های اول داستان باقی می مانند. 

بهرحال در این روزهای کرونا زده که سایه سالن های خالی همچنان بر سر هنر فاخر تئاتر خیمه زده فرصت خوبی ایجاد شده تا علاقمندان به هنر تئاتر به تماشای یک اثر کمدی و طنز بنشینند و بینند چگونه همین فانوس کم نور هنری می تواند فضای سرد سالن های خالی را گرمی ببخشد همیشه وضعیت اجراها و سطح تئاتر در شهر انزلی همیشه پهلو زنده به کیفیت اجراها در رشت و در بعضی دوره های گذشته حتی گوی سبقت را از دیگر شهرهای استان ربوده بود؛ به امید تداوم اجراهای خوب و مخاطبان پر شمار تئاتر در گیلان
در پایان اشاره ای کنیم به عوامل اجرایی اثر:نویسنده: موری شیسگال کارگردان :محمدرضا حسین زاده بازیگران:فرهاد رحمان زاده،حسن ویسی خانی ،زهرا میریمنشی صحنه :کوثر غریبعکس:مهرانا بدرخواهان-زهرا جمال‌پوردکور:سید کریم حسینی_فائزه آذریپخش موسقی:لیلا زارعنور:سارا بخشیدستیار صحنه : هلیا رهنینطراح پوستر : سهیل خداخواه

افشین عموزاده لیچایی- دکترای تخصصی تئاتر عضو هیات علمی دانشگاه گیلان

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://bazbarankhabar.ir/?p=22078

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: