توهم “کسی بودن” یا مافیای رخنه کرده در کانون ملوان؟

 

بی مقدمه؛ بعد اینکه ملوان و دوستداران اصیل و مخلصش سال ها و دهه ها را با وجود همه پتانسیل های موجود در زمینه استمرار موفقیت های ملوان به خاطر دو موضوع محوری “بی پولی” و “سیاسی کاری” در متن و حاشیه ملوان از دست دادند، بنا بر الزامات کنفدراسیون و… کورسوی امیدی باز شد که شاید خصوصی سازی در ملوان‌ پیامدهای  مثبتی به دنبال داشته باشد و ملوان در بلندمدت از این همه نابسامانی و در به دری رها شود.
خصوصی سازی ای که عطف به ساختار سیاسی موجود هرگز نمی توان دل به ماهیت کاملا مغایرش نسبت به تیم ها و شبه باشگاه های صرفا مصرف کننده و هزینه ساز دولتی بست! اما می شود امیدوار بود که به ویژه در کانونهای فوتبالی جمع و جوری چون انزلی و خاصه تیم ملوان اقدامات و برنامه های اصولی تری را پیاده کند.
البته این بحث هیچ ربطی به نتیجه گیری یا عدم نتیجه گیری تیم ملوان (مدل مهدی تارتار)ندارد و فقط  به تجربه ای که طی یک سال اخیر در ارتباط با قضیه چاپ یک کتاب (مجموعه مقالات درباره ملوان) کسب شد اشاره می شود.
واقعیت امر این است که تعاملات در دفتر باشگاه ملوان به رغم عجین بودنش با عناوین جذابی چون: اسپانسر- آکادمی و… از لحاظ نگرش اجتماعی درست و ظرفیت فرهنگی در حد بسیار بسیار نازلی قرار دارد؛ حس و طعم فلج کننده ترس و محافظه کاری جاری است (هر چه نباشد افراد حاضر بیش از آنکه برگزیده دوستداران فوتبال و ملوان باشند؛ گماشته چهره های  بزن در روی سیاسی اند که کارآمدی شان در زمینه توسعه و عمران انزلی شهره خاص و عام است!)
جالب اینکه به فرض مثال همین دست اندرکار برنامه توزیع کتاب میان بازیکنان ملوان و نیز مروج کتاب و کتابخوانی در سطح شهر انزلی(آ.ص)
که خوب یا بد در تمامی عرصه های فکری- فرهنگی و اجتماعی حضور پررنگی دارد؛ دقیقا خودش در عرصه عمل(البته شاید تحت تاثیر یکسری بادمجان دور قابچین)نشان داد که هیچ الزامی به تعهد نسبت به مرام و منش فرهنگی ندارد و این تناقض موجود میان حرف و عمل قطعا بیش از هر چیز نشان دهنده این است که انبوه دوستداران ملوان با همه احساسات غلیظ و عمیقشان نسبت به ملوان به جای  آنکه محور و کانون جمله تصمیم گیری های بلندمدت و برنامه های جامع تیم مدیریتی قرار بگیرند؛ صرفا ابزار و دستاویزی هستند برای بر خر مراد سوار شدن چنین افراد ابن الوقتی…!
افراد بی فرهنگی که  از مهر ماه سال گذشته هر آنچه توانستند نمودند در زمینه عدم ارتباط مستقیم با مدیرعامل وقت و جالب آنکه وقتی سرانجام موضوع با پژمان نوری مطرح و وی در اتاق قائم مقام مدیر عامل ملوان و در حضور معاونت فرهنگی باشگاه تاکید بر حمایت باشگاه برای چاپ کتاب نمود؛ تا مدتهای مدید به دلایلی چون پیش آمدن یک مشکل خاص؛ مبتلاشدن به آنفولانزا؛ گرفتگی گلو و… همین شخص(آ.ص)از هستی ساقط شده و در دسترس نبود!
القصه از آنجا که همین معاونت فرهنگی مدتها قبل نظر به شرح وظایف افراد در باشگاه ملوان فایل کتاب را مطالعه و برای چاپ تایید نموده بود؛ هر چند کلی زمان از دست رفت اما به دلیل عدم حضور مستمرم در انزلی طی جلسه ای در شهریور امسال با حضور همین مسئول روابط عمومی کنونی ملوان(با حفظ مسئولیت شغلی پیشین(معاونت فرهنگی) و من و یکی دو تن از دوستان به عنوان حامی مالی، بنا شد که کار انجام شود(بدون کمترین حمایتی از سوی باشگاه) و بلافاصله با ارسال فایل برای ناشری معتبر.‌‌..
به هر روی مهمتر از اینکه پدر پول و بی پولی بسوزد؛ لعنت از ازل تا ابد بر هر چه بی معرفت و بی معرفتی..‌.
چندی قبل که برای مطمئن شدن از شروع کار چاپ کتاب با ناشر صحبت کردم در کمال تعجب خبر از عدم دریافت فایل داد! و سرانجام صبح امروز به واسطه و از طریق یکی از دوستان مشترک دریافتم که وی خیلی ترگل ورگل، صرفا با خودش به این نتیجه رسیده که نیازی به مسئولیتی که برعهده گرفته نیست و صرفا زنده باد دفتر باشگاه فرهنگی،
ورزشی ملوان بندرانزلی و بی خیال هر چه همکاری با غیرخودی هایی چون نویسنده این متن…( و کاملا بی اعتنا به هزینه های مضاعفی که این دروغگویی برای چاپ کتاب ایجاد خواهد کرد)
البته  ایرادی ندارد و همانطور که به (آ.ص) گفته بودم، چه با همکاری وی و خوشبختانه چه با عدم حضورش، دیر یا زود این کتاب چاپ خواهد شد؛
نکته اساسی کل  این قضیه عبارت از این است که: ۱-الزاما شاید هیچ ارتباط اصولی  میان مسئولیت اسمی شخصی (مثلا مسئول فرهنگی و  روابط عمومی باشگاه ملوان) با جزءجزء  تعاملات و دغدغه های اصلی وی وجود نداشته باشد.
۲- سالها مشکل ملوان خلاصه می شد در بی پولی و سیاسی کاری؛ اما آن طور که فهمیدم عدم توسعه و بلوغ ملوان یک استراتژی است که صرفا با همین کوته فکری ها و آدم های دقیقا ضدفرهنگ را در قالب(فرهنگی) جا زدن به عینیت در می آید…

درس اخلاقی: فکر و فرهنگ درست و ارزشمند؛ بیش از اینکه ریشه در کتاب خواندن، شعر گفتن،  نواختن موسیقی و تولید متن و… داشته باشد، بازمی گردد به اخلاص و حسن نیت و اراده نیک هر آدم!
…و آموختم که فقر فرهنگی میان فعالان فرهنگی بیداد می کند.
سروش ملت پرست

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://bazbarankhabar.ir/?p=33745

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: