انقلابی معتدل


  چند خطی ادای دین در ایام سالگرد آن فقیه مجاهد و بزرگمرد روحانی گیلانی
شهید حاج صادق احسانبخش(ره) به نگارش در می آورم.

 دکتر سیدجعفر اسحاقی

 شاید تصور انقلابی بودن و معتدل بودن بسیار دشوار باشد و اصلا مگر در زمانه انقلاب ها جایی برای اعتدال و میانه روی باقی می ‎ماند؟ شاید این عنوان پارادوکسیکال به نظر برسد ولی امام جمعه فقید شهر رشت مرحوم آیت الله احسانبخش در اوج ارادت قلبی به امام خمینی (ره) و انقلابی‎گری، بسان جریان اصیل روحانیت شیعه در طول تاریخ، فقیهی مردم‎دار و معتدل بود.
  در اوج سیطره فکری ایدئولوژی های مارکسیستی و چپ زدگی همراه با جوزدگی، او مانع بسیاری از خشونت ورزی ها و انتقام جویی‎ها انقلابیون خشمگین در استان گیلان شد تا جایی که برخی تندروها از سر جهالت به او برچسب «سازشکاری» زدند. 
برگ برگ کتاب خاطرات ایشان «خاطرات صادق» از دغدغه همیشگی ایشان برای جلوگیری از تندروی، خشونت ورزی و اهتمام به حفظ جان، مال و آبروی انسان‎ها حکایت دارد. بدون شک می توان گفت که حضور او جان انسان‎های بی‎گناه، محترم و ارزشمند بسیاری را که ممکن بود به علت اندک وابستگی به رژیم گذشته در بحبوحه انقلاب در معرض اعدام قرار گیرند، نجات داد. 
  پای بندی به دادرسی عادلانه و برگزاری محاکمه برای یکی از لات‎های وابسته به رژیم گذشته که دستش به خون برخی از انقلابیون آغشته بود، گواه صادقی بر این دغدغه آن بزرگ مرد است. 
بزرگ مرد گیل و دیلم علاوه بر جلوگیری از جاری شدن جوی خون در روزهای ملتهب اول انقلاب، دغدغه بزرگ دیگری به نام “گیلان” داشت. او برای حفظ نام و حقوق گیلانیان از هیچ تلاشی دریغ نورزید. با تلاش های بی وقفه ایشان در زمان جنگ، افتخار ارسال بزرگترین کاروان کمک‎های مردمی به جبهه ها به نام گیلان ثبت شد. 
او همواره پیگیر حقوق کشاورزان و شالیکاران گیلانی بود به نحوی که کشاورزان مستمع ثابت خطبه های نماز جمعه ایشان بودند که ساعت ۱۳ شنبه ها از رادیو رشت پخش می شد.
  خطبه های او سیاست های غلط وارادات برنج را که به ضرر محصول استراتژیک گیلان بود، مورد نقد جدی و بی پرده قرار می داد و نماز جمعه را به تریبون مطالبه حقوق کشاورزان مظلوم گیلانی بدل می ساخت؛ خطبه های جمعه رشت به دلیل درک صحیح خطیب آن از کشاورزی، حتی تا غرب مازندران شنونده ثابت داشت.
او نخستین مقامی بود که در مقابل انتقال گسترده اراضی کشاورزی گیلان به غیر بومیان که می توانست منجر به فقر، بیکاری و بزهکاری در استان شود، قد برافراشت. ایستادگی ای که درستی آن امروز با واگذاری گسترده اراضی کشاورزی و ویلاسازی های وسیع در آنها بر همگان روشن شده است. 
 او همواره حامی صنعت گران و کارآفرینان گیلانی بود و مخالف محرومیت این خطه سرسبز از صنعت بود و صعنت گران این بوم را به حضور فعال در عرصه های ملی تشویق می کرد و حامی توسعه صنعتی استان بود که نمونه موفق آن راهنمایی ها و تشویق های پدرانه دو گیلانی بزرگ آقایان مهندس کشاورز و علیپور هستند که صنایع عظیم قطعه سازی کروز و گروه بهمن و ده ها شرکت و مجموعه صنعتی خودرویی کشور را با پشتکاری بی بدیل و موفق راه اندازی و هم اکنون در رتبه برتر خاورمیانه و جهان مطرح بوده که این دو افتخار گیلان و گیلانیان از مصادیق بارز حمایت از صنعت گر متعهد و ملی میباشد؛ چیزی که آرزوی احسانبخش بود و اگر امروز او نیست، یاد و خاطرش در اذهان جاریست. 

 یادش گرامی و سیره اش سرمشق جانشینانش باد

♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️

“صفحاتی ازخاطرات صادق”

به قلم مرحوم آیت اله احسانبخش

 اهتمام به جان و حقوق و آزادی های شهروندی در نخستین روزهای ملتهب پس از انقلاب؛
واقعا دوران پرماجرا و سختی بود. تمام فشارها متوجه من بود. بعضی از روزها افسران و پاسبانان را به عنوان ضد انقلاب از شهرهای دور و نزدیک می آوردند و متقاضی اعدام آنها بودند. هر کسی را به هر جرمی حتی کوچک به ستاد می آوردند و انتظارشان این بود که فورا باید آنان را سر به نیست کرد. من در برابر این گونه تندروی ها مقاومت می‎نمودم و به افراد تند می‎گفتم هر کس اگر مجرم است باید مطابق موازین قانونی محاکمه گردد. 
چون این برداشت برای بعضی خوش آیند نبود سر به مخالفت برداشتند و با من خصومت ورزیدند. اگر من مقاومت نمی‎کردم و به خواسته های آنان تن می دادم خیلی از افراد بی گناه باید اعدام می شدند. 

(خاطرات صادق ۳۵۲-۳۵۱)

  تمام هم و غم من این بود که در گیلان نگذارم خون از بینی کسی سرازیر شود.    …یکی از روزها که در کمیته بودم مردی دست شخصی را در حالی که بسته بود وارد کمیته شد و گفت این فرد از مهره‎های ساواک می باشد. 

  از آورنده پرسیدم این شخص مامور ساواک کدام شهر است؟ 
وی گفت نمی دانم. فقط این را می دانم که در سال ۱۳۳۶ که من در مدرسه قاآنی رشت با ایشان همکلاسی بودم، به مناسبتی به شاه فحش دادم و او مرا به مامورین معرفی نمود. 
گفتم شاید او مامور ساواک نباشد در هر صورت من او را ۲۴ ساعت بازداشت می کنم. اگر دلیل و مدرکی نیاورید که او ساواکی است او را آزاد خواهم نمود. 
وی وقتی که این حرف را از من شنید گفت پس راست است که مردم می گویند تو ساواکی هستی! 
 همین شخص روز بعد آمد و گفت معذرت میخواهم، من اشتباه کردم. آن بنده خدا مامور اداره کشاورزی است و مردی صالح و محترم است ساواکی نیست، او را آزاد کنید. 
به او گفتم من ۲۴ ساعت آزادی این شخص را از او گرفتم به من بگو نزد خدا چه جوابی دارم، اگر بپرسد چرا ۲۴ ساعت حق آزادی انسانی را از او ظلب نموده ای اقلا برو و از او معذرت بخواه. 

(خاطرات صادق، ۳۷۱-۳۷۲)

به کلیه کسانی که در ستاد و کمیته با من همکاری داشتند سفارش اکید نمودم هر کسی را با هر عنوان و جرمی که به کمیته جلب می کنند حق آزار و اذیتش را ندارند و تا زمان محاکمه باید با وی با احترام برخورد شود. 

(خاطرات صادق ۳۷۴)

((انتصاب مدیر کاردان ولی متهم به توده ای بودن به ریاست آموزش و پروش))

امروز اول اسفند ۱۳۵۷ اعلام شد که مدارس بازگشایی می شود… من آقای آذر هوشنگ رئیس دبیرستان شهید بهشتی (شاهپور سابق) را به عنوان مدیر کل به فرهنگ استان معرفی نمودم. پس از چند روز گله و شکایت ها شروع شد که چرا آقای آذر هوشنگ را که توده ای است در راس آموزش و پرورش گذاشته ام. به نظرم او آدم بی تفاوتی در انقلاب نبود. (در سفرها، من نماز خواندنش را می دیدم. نمی دانم به خاطر من نماز می خواند و یا اصولا نمازخوان بود. هنوز این را به درستی در نیافته ام) در هر صورت هر چه بود به نظرم فرد کاردانی بود و مخالف رژیم قبلی بود و این برایم ارزش داشت و قابل تامل بود. (ص ۳۸۶)

روحت شاد بزرگمرد گیلانی

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://bazbarankhabar.ir/?p=31123

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: