کتاب “از زن تا زمین” بازتاب دهنده مسائل زیست محیطی است

گفتگو: مجید مصطفوی

بیوگرافی:

نرگس مقدسیان متولد ۱۳۴۵ و ساکن رشت ؛ او از نیمۀ دوم دۀ هفتاد طرح هایی را برای داستان می نویسد و از سال هشتاد به طور جدی داستان نویسی را آغاز می کند.

  

اولین داستانش به نام‌ “ماگما”در روزنامه گیلان امروز چاپ شد و داستان “این صدا تا کجا با ما می آید؟”

در سال ۱۳۸۹ ازداستان های برتر جایزۀ صادق هدایت می شود.

وی با برخی از مجلات گیلان مثل دادگر و دیلمان همکاری داشته و حدود ده سال دبیر بخش داستان مجله دادگر بوده است؛ او تقریبا همزمان با تاسیس خانه فرهنگ گیلان از اعضای ثابت خانه فرهنگ و سالیان زیادی از اعضای هیئت اجرائی داستان خانه فرهنگ گیلان است.

آثار منتشرشده:

پشت تصویر مرد /مجموعه ی نوزده داستان کوتاه/انتشارات پاپریک/ چاپ دوم  ۱۳۸۸۲

تک داستان ” این صدا تا کجا با ما می اید؟”  / از داستان های برتر جایزۀ  صادق هدایت سال ۸۹

خوشه های اقاقیا/ رمان/ چاپ اول-۹۳/ انتشارات افراز- تک داستان “جولف بجاران ” برگزیدۀ جایزه ولگ در سال ۹۵

هرابال یعنی تمام کتابهای خمیرشدۀ دنیا/ رمان / انتشارات ارنواز/ برگزیدۀ جایزۀ ” واو” ( آثار متفاوت)درسال ۹۵ و تقدیر شده جایزه مهرگان

تک داستان ” اشغال کوه لندفیل” /برگزیده ششمین دوره جایزۀ هزارو یک شب در سال ۹۶٫                          

 “از زن تا زمین”/ رمان / انتشارات روشنگران و مطالعات زنان./چاپ ۱۴۰۰

 

■ بادرود و ضمن سپاس از شمابی شک تجربه، مشاهده و تخیل از فاکتورهای مهم نویسندگی هستند . می توان گفت ” از زن تا زمین” برگرفته از تجربۀ زیسته و حاصل تحقیق و مشاهداتم بوده ؛ بدلیل همجواری ام به اشغال لندفیل ،معضلات زیست محیطی آن همواره یکی از دغدغه های مهم زندگی من و اطرافیانم بوده است . ضمن اینکه حین نوشتن کتاب در زمینۀ مسائل زیست محیطی گیلان و نقش زبالۀ لندفیل در الودگی رودخانه های رشت و دریا و مرداب انزلی ، نحوۀ تصفیۀ پسماند کارخانجات و خروجی پسماند شرکت ها و پسماند سمی بیمارستانهای رشت تحقیق داشته ام. البته ” از زن تا زمین” همانطورکه از نقدهایی که رویش نوشته اند برمی آید ، محدود به محیط زیست گیلان نیست بلکه به نوعی بازتاب مسائل زیست محیطی در سطح جهانی نیز هست ؛ اهمیت ندادن گردانندگان جهان و کم توجهی شان نسبت به آسیب های زیست محیطی وگرم شدن زمین ؛ چراکه پر کردن زرادخانه ها از تسلیحات وترویج فرهنگ مصرفی و رونق بازار سود محور صنعت مد در اولویت برنامه هایشان است.

“از زن تا زمین” به نوعی بازتاب دغدغه های زنان و فرهنگ تبعیض جنسیتی و نابرابریهای اجتماعی نیز هست ؛ همچنین بازتاب معضلات کارگری شرکت ها در شرایط نبود هیچ گونه تشکل های صنفی کارگری حمایتی ست…و کار طاقت فرسای معدن که شخصیت مرد داستان ” اسماعیل(کاوه) سالها تجربه کار در آن دارد .

اما اینکه چطور شد داستان نویس شدم! باید بگویم داستان پناهگاهی برای من برای گریز از رنج های زمانه و زندگی است .همانطور که بارگاس یوسا می گوید “هنر پناهگاهی ست برای انسان عاصی و ناخرسند از زندگی” یا داستایوفسکی ادبیات را زاده رنج می داند … ویا مثلا فروید نوشتن را پروسۀ درمان روحی وروانی هنرمند می داند. بی تردید هنرمند در فرایند کار هنری به نوعی به آرامش درونی می رسد .

آیا در زندگی تان تحت تاثیر نویسنده خاصی قرار گرفته اید ؟ چرا کشمکش های معیشتی زنان و نابرابری اجتماعی آنها برای شما مهم است؟ این را ازاین جهت گفتم که در مجموعه داستانها و رمان شما مشهود است.

■ فکر می کنم هرنویسنده ای به طورکلی تحت تاثیر تمام آثاری که پیشتر خوانده است، قرار می گیرد؛ هر نویسنده ای چه بخواهد و یا نخواهد بخشی ازمحصول آثار نویسندگان پیش از خود را با خود یدک می کشد؛ همانطوریکه در بسیاری از آثار نویسندگان نسل های دوم ، سوم و چهارم ما رد پای آثار صادق هدایت و “بوف کور” او را می توان دید؛ برخی از آثار سورئالیستی و آثار رئالیستی نویسندگان کشور ما رئالیسم اجتماعی سال های دهۀ چهل، به هر تقدیرتحت تاثیر ترجمه های نجف دریابندری ، محمد قاضی ومحمود اعتمادزاده (به آذین ) از نویسندگان بزرگ کلاسیک دنیاست.

همانطور که بسیاری از محققان و نظریه پردازان ادبی می گویند این تاثیر تا حد زیادی ناگزیرو اجتناب ناپذیر است ؛بی شک نویسندگان ضمن تاثیرو وابستگی از نویسندگان پشین در عین حال خود را از سلطه واتوریته اش رها می کنند. مثلا بارت مولف را به عنوان “مهمان ” مطرح می کند و با اشاره به روابط میان متن ها می گوید که دیگر روابط میان متن ها جای رابطه بین مولف و اثر را گرفته و شکاف بین انرا پرمیکند ؛ یا هاردلد بلوم منتقد و روانشناس برجسته امریکایی نیزبه بحث در مورد سلطۀ ادبی پرداخته و می گوید “هر شاعر و نویسنده پسینی همواره تحت تاثیر شاعر یا نویسنده پیشین است” و با مطرح کردن نظریه “اصطراب تاثیر” می گوید شاعر یا نویسنده پسین ضمن داشتن وابستگی به شاعر یا نویسنده پیشین درعین حال برای رهایی از سلطه و اتوریته اش می کوشد .بر این اساس من به نوعی تحت تاثیر تمام نویسندگان پیش از خود بوده ام .

به طور مثال تحت تاثیر صادق هدایت، بهرام صادقی ، غلام حسین ساعدی، گلی ترقی، سیمین دانشور،احمد محمود، هوشنگ گلشیری و …

درمورد بخش دوم سوال شما که چرا مسائل معیشتی و نابرابری اجتماعی برایم مهم و در اثارم پیداست ؟

به اعتقاد من هنر وادبیات بازتاب شرایط اجتماعی –سیاسی و اقتصادی عصری ست که هنرمند دران زندگی می کند. اثارم بازتاب شرایط زمانۀ من است . از انجاییکه هنرمند نه در خلا، بلکه در جامعه زندگی می کند، واقعیت پیرامون او در اثرش چون آینه ای صاف یا شکسته بازتاب می یابد؛ جامعه شناسی چون لوسین گلدمن آثار ادبی و هنری را آینه ای صرف و صاف ازبازتاب واقعیت های اقتصادی واجتماعی و فرهنگی موجود درجامعۀ هنرمند می داند و نظریه پردازان پسامدرن آثار ادبی را شکسته و کژو کوژ و چند وجهی از جامعۀ هنرمند می دانند .در مجموع فکر میکنم اثارمن نیز حالا به صورت اینه ای صاف یا گاه شکسته و کژو کوژ بازتاب زمانه ای ست که در آن زندگی می کنم. و به قول پابلو نرودا “هر نویسنده ای پیوسته تنۀ سنگین وسترگی را از ریشه می کند، تنۀ مردمانش ،تنۀ گذشته اش ،تنۀ تاریخ ملی اش را …”

گیلان در انتشار داستان و رمان وشعر نویسندگان و شاعران بنامی دارد ولی متاسفانه دیده نمی شوند به نظر شما علتش چه می تواند باشد ؟

■ گویا در طول تاریخ شهرستانی ها همواره شهروند درجۀ دو محسوب می شدند و می شوند.نهادهای رسمی هنری و فرهنگ سراهای دولتی …همواره در مرکز بوده اند. به قول سر مقاله های “گیلان استان آخر…”مجلۀ ” گیله وا” به قلم مدیر مسئولش ،”پوراحمد جکتاجی ” گیلان همیشه آخربوده است…

البته این دیده نشدن ها ،حتما فقط برای گیلان نیست، برای شهرستان های دیگر هم هست؛اما شاید ما که در گیلان هستیم، بیشتر انرا در زمینه های مختلف و در عرصه ی هنر وادبیات احساس می کنیم .بسیاری از نویسندگان گیلان و رشت مثل نویسنده پیشکسوت گیلان، “مجید دانش آراسته” که بیش از نیم قرن دارند کار می کنند، نسبت به همسالان و هم پایان خود در مرکز کمتر دیده می شوند ؛ متاسفانه یک نویسنده شهرستانی که همپای یک مرکزنشین یا خیلی بهتر دارد کار می کند دیده نمیشود و مجبوراست چند برابر یک مرکز نشین زحمت بکشد تا شاید بتواند به اندازه نصف او دیده شود . این موضوع در زمینۀ انتشاراتی ها نیز صدق می کند، انتشارات مرکز و انتشارات در شهرستانها…

بورخس در باب تخیل در ادبیات در گفت و گویی می گوید: « من فکر می کنم هر گونه ی ادبی، در اساس، تخیلی است و اندیشه ی ادبیات واقعگرا اشتباهی بیش نیست، چون خواننده می داند موضوع مورد حکایت، یک خیال پردازی است. نظر شما در این خصوص چیست با توجه به اینکه رمان شما یک برش از یک زندگی است؟

🔵درست است واقعیت موجود درادبیات و ادبیات رئالیستی نمی تواند همان واقعیت موجود درجامعه باشد و رابطه یک به یک وبرابری میان شان نیست؛ واقعیت های موجود ضمن عبور از ذهن هنرمند و نویسنده مورد پالایش قرار می‌گیرند و به شکل دگردیسی شده باز تولید می شوند و نویسنده براساس ذهنیت خود که نشات گرفته از جایگاه اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی اوست، ان واقعیت را شکل می دهد و مُهر خودش رویش می زند و آن روایت دیگر متفاوت با واقعیت دنیای بیرون است. اما با همۀ اینها واقعیت های بیرونی جوهرۀ اصلی هر اثری است حتی تخیلی ترین آن…

و اصولا همه مکاتب وسبک های ادبی ،از نئوکلاسیسم ورمانتیسم قرن هجدهم گرفته تا رئالیسم، ناتورالیسم قرن نوزدهم سوررئالیسم،مدرنیسم،مینیمالیسم،پسامدرنیسم قرن بیست وبیست یکم،همگی جوهرۀ اصلی شان امر واقع و واقعیت بیرونی است.وبه قول حسین پاینده “ادبیات چه کلاسیک و سنتی آن ، وچه از نوع مدرن یا پسامدرن آن، بازتاب فرهنگی است که از واقعیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه ای که هنرمند در آن زندگی می‌کند، سرچشمه می‌گیرد. “

وحتی خود بورخس نیز درجای دیگری می گوید “حتی دورترین تخیل هم تخیلی که به نظر باور ناپذیر است ،ریشه در واقعیت دارد؛ تخیل در خلا بوجود نمی آید و شکل نمیگیرد.”

جهان داستانی که می آفرینید کاربرد جامعه شناسانه خود را همراه دارد چقدر کاربرد جامعه شناسان در نگاه نویسنده مهم است؟

🔵کار هنری از جمله داستان حاصل ضمیر ناخود اگاه نویسنده و درآمیختگی آن با خودآگاه اوست. وهرچه گسترۀ خودآگاه نویسنده وسیع تر و افق دیدگانش گسترده تر باشد درعمق ناخودآگاه اثارش نمود بیشتری پیدا می کند. و خواننده بخصوص خوانندۀ حرفه ای درتیررس پرتوافکنی آن به نقاط نامشکوف بیشتری دست می یابد وپرسشهای بیشتری در ذهن مخاطب ایجاد میکند. می گویند دنیای هر نویسنده ای به وسعت زبان اوست .نویسنده هر قدر دانش زبانی اش را گسترش دهد ذهن و جهان او بزرگتر خواهد شد.

انسان موجودی اجتماعی ست وهرهنرمند یا نویسنده هم برای ادامۀ زندگی ناگزیر به روابط اجتماعی ست و عرصه های مختلف زندگی اجتماعی همۀ جنبه های اقتصادی، اجتماعی،سیاسی و فرهنگی موجود در جامعۀ نویسنده ،ناگزیر در آثار نویسندگان هر برهه ای نمود می یابد. در آثار مدرن حتی که تنهایی و حوزۀ فردی و لایه های درونی و ذهنی درآن پررنگ است، می توان جنبه های بارز اجتماعی و جامعه شناسانه را دید و حتی شخصی ترین دغدغۀ نویسنده در داستانش گاه می تواند کاملا جنبۀ عمومی واجتماعی پیدا کند.

با توجه به اینکه داستان شما هم در جشنواره داستانی برگزیده شده، نقش جشنواره های داستانی راچطور می بینید؟و چرا جشنواره های داستانی همیشه با حاشیه روبروست؟

🔵بی شک مسابقات داستانی برای رونق نشر و بازار کتاب کتابخوانی خیلی مفید و تاثیر گذار است و به هرحال باید جایی اثار تولید شده توسط مراکز ذی صلاحی که دانش انرا داشته باشند مورد داوری قرار گیرد . و شاید بتوان گفت غالب اثار راه یافته به این جوایز شایستگی انرا داشته اند و درعین حال نیز اثاری در میان راه یافتگان برخی جوایز دیده میشود که هر جور فکر میکنی نمی دانی برچه اساسی مورد پذیرش داوران قرار گرفته اند! به هرحال سلایق شخصی ومترومعیارهای خاص فردی هم در پذیرش اثار نقش دارد. ومتاسفانه در برخی از جایزه ها بیشتر از انکه عنصر زیبایی شناسی مطرح باشد ، پذیرش براساس ذائقه و سلیقه ای است و روابط حاشیه ای هم در ان دخیل است.

در رمان از “اززن تا زمین” نگاهی عمیق به دنیای پیرامون بخصوص جامعه گیلانی و محیط زیست دارید .این نوع نگاه چقدر در بومی بودن داستان به نویسنده کمک می کند؟ و آیا محیط زیست گیلان برای این اثر ،نویسنده را تشویق کرد؟

🔵همانطورکه گفتم بدلیل نزدیکی زادگاهم با اشغال لندفیل معضلات زیست محیطی همواره یکی از دغدغه هایم بوده و به نحوی همواره در اثارم خودش را اشکار می کند؛ چنانکه داستانی هم به نام “آشغال کوه لندفیل” قبلا نوشته بودم به گیلکی که بعدتر ترجمۀ فارسی اش از برگزیدگان جایزۀ “هزارو یک شب”در سال ۹۶ شد. با اینکه جغرافیا و مکان بسیاری از داستان هایم گیلان هست وموضوعات و دغدغه های گیلان و مثلا فاجعۀ زیست محیطی لندفیل دران غالب است، که به نوعی نشات گرفته از تجربۀ زیسته ، مشاهدات من ازنزدیک است،درعین حال معتقدم در عصری که زندگی میکنیم،و با وجود پیشرفت های تکنولوژی و ارتباطات رسانه های اجتماعی هنرمند در دهکدۀ جهانی زندگی می کند و ممکن است سوژه ها و موضوعاتی دغدغه ی خاطر نویسنده ای شود که فرسنگ ها با دغدغه های محل زندگی او تفاوت داشته و دورباشد.

داستان «این صدا تا کجا با ما می‌آید؟» برگزیده نهمین مسابقه ادبی صادق هدایت، در کارگاه نقد هم‌نگر ساری مورد نقد و بررسی قرار گرفت.شما این گونه نقد و بررسی را بعداز انتشار یک اثر چطور ارزیابی می کنید؟

🔵واکاوی ونقد ونظر و بررسی برای اثار برگزیده جوایز چه غیر آن به هر شکل بسیارقابل تقدیر است. به طور اتفاقی در اینترنت دیدم طبیعتا خوشحال شدم بخصوص اعضای نشست ادبی “نقد هم نگر” ساری سعی کردند همه جانبه از نظر تکتنیک ، فرم و ساختار و نمادها ونشانه ها داستان را بینند و مورد بررسی قرار دهند. من سالیان زیادی داستان های برگزیدۀ بیشتر جوایزِ سالهای پیشین ، بخصوص جایزۀ هدایت را به سختی پیدا کرده و تلاش میکردم با دوستان در محافل ادبی به بررسی و نقدشان بنشینم و طبیعتا از دیدن داستان برگزیده ام در محافل ادبی ، انهم در استانی دیگر، مراتب خوشحالی ام ابراز میکنم و مراتب قدر دانی سپاس از لطف دوستان …

احمد محمود درمصاحبه ای گفته بود: اگر دو باره زندگی را از سر بگیرم، فکر نکنم دیگر دنبال نویسندگی بروم. یک کاری پیدا می کنم و زندگی می کنم. شما اگر دوباره متولد شوید چکار می کنید؟

🔵عوامل متعددی در سرنوشت و چگونگی شکل گیری شخصیت ما دخیل است.ساختارو جامعه ،خانواده و جایگاه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی خانواده ای که در ان متولد می شویم. با احترام بسیار به احمد محمود که یکی از نویسندگان محبوب من وسرزمین ما است من اگر دوباره به دنیا بیایم بستگی دارد به قول علی اشرف درویشیان نویسنده شریف ایران که می گوید اگر باز درشرایطی چنین بدنیا بیایم باز این چینن می نویسم می گویم اگر یک بار دیگردر چنین جغرافیا ، چنین ساختار، چنین جامعه ای از نظراقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی و در خانواده ای این چنین، با چنین روحیه ای بدنیا بیایم، قطع به یقین مرا جز نوشتن گریزی نیست…

قصه خوانی”لندفیل کوه آشغال” شما با گویش رشتی در گیله قصه منتشر شد. به نظر شما برای گسترش ادبیات گیلکی چه کاری باید کرد ؟

🔵من در کنار نوشتن به زبان فارسی همواره به زبان مادری گیلکی علاقه مند بوده ام و داستان های گیلکی زیادی نوشته ام که در سال های گذشته در مجله “گیله وا” نیز چاپ میشد و چند مجموعه داستان گیلکی مشترکا با دیگر دوستان گیلک نویس در سالیان گدشته متنشر کرده ایم از جمله مجموعه ” دوارسه شوء”که به همت مهاجر معتمدی و میرعماد موسوی در سال ۹۵چاپ شد. همچنین مجموعه داستان گیلکی که به کوشش پرویز فکر آزاد چاپ شد. داستان گیلکی نیز از من به نام “جولف بجاران” درسال ۹۲ درجایزه گیلکی “ولگ” برگزیده شد. فکر می کنم در کنار حفط زبان رسمی و ملی فارسی می توانیم به زبان مادری خود نیزعشق بورزیم ؛نوشتن و سرودن به زبان مادری باعث ماندگاری ان میشود؛ هنر وادبیات نیزعرصه ای است که می توان در آن درجهت اعتلا و ماندگاری زبان مادری کوشید وبرای زنده نگه داشتن هویت های بومی اقلیمی و فولکلوریک خود تلاش کرد.

ازعادتهای نویسندگی بگوید واینکه شما هم عادتهای خاصی دارید؟

🔵 آنچه که مسلم است نوشتن داستان تنهایی را می طلبد چراکه در تنهایی و سکوت است که نویسنده دردالان های درونی و ذهنی اش سرک میکشد و درلایه های پنهان ، گشت و گذار می کند.با این همه هر نویسنده ای ممکن است رویه ای خاص به خود داشته باشد و بسته به سلیقه ، علایق و خصوصیات شخصی وفردی نویسندگان این عادات متفاوت است. من اما نوشتن هایم در تمام سالهای نویسنده گی ام، ساعات قبل از ظهر و معمولا بین ساعت هشت تا دوازده ظهر بوده است و ان هم در تنهایی و سکوت مطلق.

برا ی نویسنده گان جوان و جویای نام چه توصیه ای دارید؟

🔵می توانم بگویم نویسنده گی یک پروسه است و این پروسه در طی سالهای مداوم خواندن وخواندن و خواندن ونوشتن شکل میگیرد. صرف علاقه مندی و عشق به نوشتن کافی نیست؛ فکر میکنم علاوه بر علاقه مندی و استعداد نوشتن ، مطالعۀ مداوم اثار نویسندگان کلاسیک و معاصرخارجی و داخلی و بخصوص نسل های پیشن ادبیات ایران نیاز است. علاوه بر آن نویسنده باید تلاش کند احاطه ای بر علوم اجتماعی و جامعه شناختی و روانشناسی و تاریخ و فلسفه و…نیز داشته باشد؛ که با وجود رسانه های متعدد اجتماعی و حضور مداوم نویسندگان جوان در فضای مجازی ،کمتر مشاهده میشود.

شما چقدر موافق کارگاه های داستان نویسی هستید؟ آیا نشست های هفتگی داستان خوانی می تواند برای نسل جدید که غرق در دنیای مجازی هست راهگشا باشد؟و شماچقدر ازوقتتان را به فضای مجازی اختصاص می دهید؟

🔵 به طور کلی می توان گفت در شرایط زندگی امروز که همه چیز تقریبا تخصصی ست و برای هرعرصه ای دانش و تئوری آموزش ان موجود است ، و می توان از دستاورهای ان به صورت سیستماتیک سود جست، می شود از کلاس هایی زیر نظر مدرسین ذی صلاح بهره گرفت ؛ فکر می کنم کارگاه های داستان نویسی برای نویسندگی لازم است، ولی به هیچ وجه نمی تواند کافی باشد. صرف شرکت در کارگاه ها از ادم نویسنده نمی سازد .چه بسا نویسندگان بزرگ دنیا حتی بدون گذراندن هیچ کارگاه داستان نویسی بزرگترین نویسندگان بوده اند و هنوز آثارشان موجب شگفتی است. نشست ها و محفل های ادبی نیز البته بسیار تاثیر گذار است ،از این لحاظ که جایست که به هرحال کسانی با اهداف مشترک گرد هم می ایند و مطالعات و آموخته های خود را مورد و بحث و بررسی قرار می دهند. تشکل های ادبی و تشکل های صنفی به طور کلی در ارتقا و پیشرفت و اعتلا هنری می تواند بسیارتاثیر گذار باشد. ضمن اینکه طبیعتا از طریق ارتباط کلامی به شکل حضوری و چهره به چهره میشود بسیاری از سو تفاهمات را که می تواند از طریق فضای مجازی در نوشتن پیام ها شکل بگیرد برطرف کرد . اما از انجاییکه انسان معاصر را از حضور در فضای مجازی تقریبا گریزی نیست ،فکر میکنم باید در نحوه انتخاب و گزینش کانال ها و صفحات مجازی بیشتر حساس بود و سنجیده عمل کرد . فضای مجازی مثل تیغ دو لبه ست می توان در ان تمام وقت را به بطالت گذراند و می توان با دنبال کردن های حساب شده و با تدبیر بیشترین بهره را در جهت اعتلای دانش و اموخته های ادبی جامعه شناختی و فلسفی وغیره …از ان داشت . من اخبار و مطالب ادبی را بیشتر از طریق کانال های تلگرامی دنبال میکنم و بنا به روحیه ام چندان میل به حضور مستمر در بقیۀ رسانه های فضای مجازی مثل اینستاگرام یا فیس بوک راندارم و این از طرفی شاید از ضعف های من باشد.

آیا تسلط به عناصر داستان، مکتب های ادبی، و انواع رفتارهای روایی برای تمام افرادی که علاقمند به نوشتن رمان یا داستان هستند راهگشاست؟

🔵فکر میکنم برای هرنویسنده ای نیاز است عناصر داستان را کاملا بشناسد و مکتب های ادبی را بخواند وبشناسد ؛ولی کسی که دارد می نویسد نباید دیگر چندان به عناصر داستان فکر کند یا بخواهد مثلا ملزم باشد در چارچوب سبکی از پیش تعیین شده بنویسد ؛چراکه نوشتن از لایه های پنهان ناخودآگاه ما سرچشمه میگیرد و بخش ناخوداگاه انسان ازادی را می طلبد و نمیشود ذهن را محدود ودرگیر به باید ها و نبایدها کرد. و برعکس هنگام نقدوبررسی اثر ادبی عرصه ی نقش ومیدان بازی تمام عیار بخش “خوداگاه” است و استفاده از تمام آموخته های فلسفی،روانکاوی،نظریه های ادبی وغیره…در آن ضروری است.

شما غیرازنوشتن رمان و داستان کوتاه دررابطه بانقد داستان هم فعالیت دارید و آقایان جواد اسحاقیان برای رمان از زن تا زمین و هادی غلام دوست برای رمان هرابال نقد نوشتند .با توجه به این موضوع، نقد این دو بزرگوار را چطور دید؟

   🔵  بارت درمقاله ی ” نقد چیست؟ ” از مجموعه مقاله های نقادی در باره نقد نو (نقد تاویلی) قاضی بودن را در مورد ناقد رد می کند و انرا از محافل کهنه اندیش دانشگاهی می نامد.براساس تعریف نوین نقد که متاثر از شرایط وساختار اجتماعی اقتصادی فرهنگی نوین است ،” نقد نوعی فرازبان است ،زبانی ست که در باره زبان دیگر سخن می گوید .

زبان ثانوی است که برزبان اولیه پیاده میشود .وهدف ان بی هیچ رو کشف حقایق مطلق ، قطعی وتمام شده نیست .. ،نقدنو ان تلقی سنتی ازنقد نیست که چون پلیس و قاضی یی در قلمرو ادبیات با رمل و اسطرلاب خود سره از ناسره تشخیص دهد، ، بلکه نقد خود گونه ای برداشت وتاویل است از سوی خواننده ای حرفه ای که یک نکته مهم رامی داند :برای باز گرداندن اثر به خود اثر ابتدا باید ان را به قلمرو های فلسفه ، تاریخ ، روانکاوی و نظریه های ادبی و … بکشاند.” ازانجائیکه جامعه ی ما ، امروز از نظر فرهنگی با توجه به رشد سریع ،دنیای دیجیتال و فضای مجازی ، درهم تنیده و امیخته از سنت، مدرنیسم و پسا مدرن هست ، یا انطورکه زنده یاد داریوش شایگان می گوید وارث هویتی چهل تکه هستیم ،این گوناگونی هویتی و فرهنگی خواه ناخواه درهنر وادبیات ما هم نمود پیدا می کند .ما دردهه های اخیربا اثار ادبی مواجهیم که درخود مجموعه ای از ویژیگیها والمان های سنت مدرن و پسا مدرن را توامان حمل میکنند ،چه دراینه ای صاف به تعبیر لوسین گلدمن و چه در اینه ای شکسته و کژو کوژ به تعبیر نظریه پردان پسامدرن .. . و نقد ادبی نیز که متاثر از اثار ادبی ست نمی تواند ازان مستثنی باشد .

رویکردهای مدرن نقدادبی چون زبانشناختی ، پدیدارشناختی ، فرمالیستی ، تا ساختاری ،اساطیری و کهن الگوی یونگ تا نقدهای جامعه شناختی وفمینستی و غیره ، نگاه هاو رویکردهای گوناگونی اند که با توجه به ظریفت های نهفته دریک متن ادبی می توان از آنها بهره مند شد. با اوردن این مقدمه خواستم نگاه ام را درمورد نقد بگویم و گفته باشم این دو بزرگوار باتوجه به نظریه های های ادبی به رمان پرداخته اند و اینکه هر نقدی روی اثار هنری و ادبی نسبی ست و هیچ نقدی نمی تواند مطلق و تمام شده و قطعی باشد . ضمن سپاس فراوان از دو بزرگوار که رمانم را خواندند وقتی را برای نوشتن نقد روی ان صرف کردند ؛ فکر میکنم هادی غلام دست که خود از پیشکسوتان داستان نویسی گیلان است با توجه به رویکرد ساختاری و نقد اساطیری رمان “از زن تا زمین”را بررسی کردند؛ با توجه به رویکرد نقد اساطیری در بخشی از نقد می نویسد” نگرش انسان باستان بین زمین و زن به لحاظ باروری شباهت و یکسانی ا‌ست و تعدادی افسانه و اسطوره در همین زمینه ساخته شده است؛ در این رمان هم یکی از وجوه مشترک زن و زمین، باروری آنهاست که در این رمان، پلیدی دامنشان را گرفته است.

از سویی زمین مملو از سموم شده و کوه آشغال آن را در خود فرو برده و از سویی دیگر زنان چون انسان – درختان خشکیده تا کمر در کوه آشغال فرو رفته و از جگر نعره برمی‌آورند. انگار داستان از چگونگی عقیم‌ماندن زن و زمین حکایت می‌کند. “(هادی غلام دوست/۱۴۰۱/اعتماد) جواد اسحاقیان نیز که از منتقدان بزرگ ایران است که با توجه با گستره دانش وسیع در قلمرو تاریخ ، فلسفه، روانکاوی و بویژه با توجه به نظریه های ادبی به اثر نزدیک میشود در مورد رمان “ازن تا زمین” با توجه به ویژیگهای” ۱-کنشگری فمینستی ۲- کنشگری درگسترۀ محیط زیست۳- کنشگری درعرصه ی کارگری و کارفرمایی دران می بیند” می گوید” رمان “از زن تا زمین” (۱۴۰۰) رمانی مباحثاتی (Polemic) است و در آن از ضرورت مبارزه برای حفظ محیط زیست در “گیلان”، مناسبات کارگری و کارفرمایی، مسائل فمینیستی (اعم از گونه های سوسیالیستی و رادیکالی)، مبارزه با تولیدات فرآورده های آرایشی و آوازه گری تولیدکنندگان برای فروش و تحمیل آن به مصرف کنندگان، خودفروشی و سوء استفاده از زنان برای کامجویی، بهره کشی از نیروی کار کارگران، مبارزه ی کار و سرمایه و پشتیبانی “قدرت” از کارخانه داران و دارندگان سرمایه، توقیف کنشگران مدنی و روشنفکری سخن میرود و پیدا است که زمینه ای کاملاً جامعه شناختی و پیوندی تنگاتنگ با “مناسبات قدرت” (power relations) دارد. “(جواد اسحاقیان/۱۴۰۱/مدومه)

در نشست نقد و بررسی کتاب داستانی «هرابال یعنی تمام کتابهای خمیرشده دنیا»  حسین ورجانی و فرحناز علیزاده و رضا عابد و حسن اصغری حضور داشتند.به نظر شما تا چه اندازه نقد داستان برای معرفی یک اثر مفید است؟

🔵علاوه برفانوس ادب کرج که رضا عابد و طلا نژادحسن از منتقدین رمان “هرابال یعنی تمام کتاب های خمیر شدۀ دنیا” بودند.در فرهنگ سرای شریعتی تهران توسط منتقدینی چون رضا عابد ، حسین ورجانی، حسن اصغری و فرحناز علیزاده در سال ۹۴مورد نقد وبرسی قرار گرفت .فکر میکنم نقدو بررسی هرکتابی طبیعتا موجب دیده شدن بیشتر آن کتاب خواهد شد؛ به هرحال برای کتابی که سالها وقت برده و با عرق ریزان روح به قول فاکنر نوشته میشود ،اگر که شانس یار باشد چه بهتر که بتواند مورد بررسی بزرگان ادب قرار گیرد .با وجودیکه هیچ نقدی مطلق و قطعی نیست ،اما همین که بدور از حب و بغض ،از جوانب مختلف به ان نگریسته شود ،بسیار خوب است و حتما موجب رفع خستگی مالف خواهد شد..

□ در خاتمه از آینده داستانی خودتان بگویید؟

🔵طرح های نیمه کاره داستانی زیادی دارم که در شرایط موجود و با توجه تحولات اجتماعی سال و ماه های اخیر دست ودل پرداختن به هیچ کدام شان را ندارم. و صادقانه بگویم ، چندان آینده داستانی خاصی را با توجه شرایط اجتماعی موجود برای نویسندۀ ایرانی وبخصوص داستانویس شهرستانی چون من ، متصور نیستم. بعد از رمان ” از زن تا زمین” حاصل سالهای ۹۶ تا ۱۴۰۰است ودرسال ۱۴۰۱ چاپ شد چیز چندانی ننوشته ام . اینروزها بیشتر وقتم صرف خواندن میشود تا شرایط روحی لازم برای نوشتن برایم مهیا شود. به هرحال دغدغه های فردی و اجتماعی فراوان و متعددی هستند که در سرم جولان می دهند، مترصد فرصتی هستند که از دریچۀ ذهنم سرریز شوند و حس میکنم هنوز لحظۀ آن فرا نرسیده ست …

 

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://bazbarankhabar.ir/?p=28813

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: