بیمارستان قائم با طعم چای دبش و برنج هندی و رنجی به نام بیمه!

 

علی علیزاده ازبری- روزنامه نگار گیلانی

استان گیلان که ۲ میلیون ۵۰۰ هزار نفر جمعیت را در خود جای داده و در طول سال آمار گردشگران داخلی و خارجی آن را بیش از ۸۰ میلیون نیز برآورد کرده اند از طرفی دیگر آمار برخی بیماری‌ها مانند بیماری های عفونی و برخی سرطان‌ها نیز در آن بسیار زیاد است، استحقاق داشتن  بیمارستانهای مجهز و با سرانه تخت بیشتر را دارد.
نیمه شبی از شب های سرد اسفند ماه ۱۴۰۲،همزمان با هیاهوی تبلیغات انتخاباتی کاندیداهای نمایندگی دواردهمین دوره مجلس شورای اسلامی غلبه درد شدید از ناحیه شکم راقم نگران این متن را مجبور به مراجعه به بیمارستان بین المللی قائم رشت کرد، آن هم با پای خود، چرا که درد شدید و استمرار آن را نمی توان نادیده گرفت، خصوصاً  پیچیدگی منطقه ای که درد از آنجا جولان می دهد ناحیه شکم که شامل معده ، روده ها، طحال ، لوزالمعده، کیسه صفرا ، اثنی عشر و… که جل الخالق از پیچیدگی آفرینش وآدمی که از همه جهات پیچیده وعجیب است.
بیمارستان ۶ طبقه، تجملاتی و پرمدعای قائم که از سال۱۳۹۲ با سرمایه گذاری بخش خصوصی در ورودی شهر رشت از غرب گیلان به بهره برداری رسیده و ظرفیت جدیدی در نظام درمانی استان گیلان بود نور امیدی برای دریافت خدمات درمانی مناسب بود خصوصاً برای ساکنان غرب گیلان که ضعف مفرط بیمارستانهای آن ناحیه به اجبار ساکنان بیمار آن شهرها  را به شهر رشت می کشاند.
ارائه خدمات درمانی استاندارد، ایجاد شغل ، ایجاد ظرفیت گردشگری سلامت و کلاً ارتقاء فرهنگ درمان را می توان از اهداف احداث آن بیمارستان مجهز برشمرد.
ضمن اینکه از قبل بیمارستان های خصوصی آریا و گیل گلسار در رشت وجود داشتند و پس از شروع بکار قائم، بیمارستان پارس نیز شروع بکار کرده است؛ اما مقصود از نگارش این متن پرداختن به وضعیت درمان و شرایط فعلی آن در واقع قائم فعلی بیمارستانی است که با توجه به ظرفیت بزرگ و نیز تبلیغات و هیاهویی که دارد معمولاً بیمارانی که به آنجا مراجعه می کنند از دریافت خدمات درمانی و پروسه بستری تا ترخیص و هزینه های آن تا حکایت بیمه ها چندان رضایتی ندارند و خودم با اینکه تجربه بستری در سایر بیمارستان‌ها را نداشته ام پس بدون پیش داوری و مقایسه می گویم که  بارها از مراجعان و ملاقات کنندگان  شنیدم که خدمات سایر بیمارستانها بهتر است و بیمارستان قائم خدمات قابل دفاعی ارائه نمی‌کند و از اینکه نباید اینجا را برای بستری شدن انتخاب می کردم حرف می زدند.
شاید بی انصافی باشد برای درمان به بیمارستانی مراجعه کرد و سه شب میهمان اتاق و تخت آن باشم و هیچ کجای داستان درمان آن را قابل قبول ندانم اما برای رفع دغدغه ها ناگزیر از بیان نواقصی هستم که قابل مشاهده بوده و برای بهتر شدن خدمات درمانی بهتر دیدم که نوشته شوند!
بدون مبالغه عرض کنم که در طول چهار روز حضور در بیمارستان هیچ پرسنلی را راضی ندیدم . تقریباً تمام کارکنان بیمارستان با رنگهای مختلف لباس ها که هر رنگ نشان از رسته کاری آنها دارد مانند بخش های(درمان ،خدمات، آشپزخانه، تصویر برداری، حراست و…) گله و شکایت داشتند. خصوصاً از حقوقی که کم و دیر به حسابشان واریز می شود گله مند بودند.
اگرچه بنده ممنون و بدهکار پرستاران زحمت کش و خوش اخلاق بیمارستان هستم اما اخلاق و رویه پرستاران در شیفت های مختلف متفاوت است و خصوصاً مقایسه پرستارانی که مهربانانه تر و مسئولانه تر بر بالین بیمار ظاهر میشوند با سایرین مشهودتر می شود چرا که با توجه به آمار بالای مهاجرت پرستاران باتجربه، کیفیت پرستاری تحت تاثیر قرار گرفته است و قطعاً پرستار باید توجه ببیند تا بماند و توجه خود را به بیماران نشان دهد.
پزشکان معالج معمولاً کم و دیر بر بالین بیمار حاضر می شوند؛ گرچه پرونده بیماران به صورت آنلاین به پزشکان می رسد اما قطعاً حضور پزشک بالای سر بیمار آرامش بخش خواهد بود.
بیماران و همراهان آنها چشم به در دوخته اند تا پزشک معالج را ببینند که بیمار را خوب معاینه کند، دلداری و امیدواری بدهد اما چنین نیست!
فقط یک بار پزشک معالجم را از فاصله دو متری دیدم آن هم زمانی بود که با یک تشخیص اشتباه و داروهای نامربوط بنده را ترخیص کرد.
اگرچه برای تشخیص منشاء درد من کنترل های لازم را انجام دادند ؛ مانند آزمایش خون، اسکن ، رادیولوژی ، نوار قلب ، اکو و اندوسکوپی اما چون از اول راه را بیراه رفته بودند پزشک معالج ، موردی را که خود درخواست کرده بود در برگه آزمایش بدان توجه و دقت نکرده و بیماری فاسیولا را تشخیص نداده و با احتمال میکروب معده و تجویز داروهای اشتباهی،  معده گرفتار مرا داغان تر از زمان مراجعه روانه منزل کرد.

و مورد دیگر اینکه با کیفیت پایین و نوع غذا به طور قطع مریض های بیمارستان با نفخ شکم و عوارض دیگر ناشی از مصرف برنج خارجی و بی کیفیت هندی که به خوردشان داده شده روانه منزل می‌شوند چرا که  برنج بی کیفیت خارجی(عمدتا هندی) که گیلانی ها کمترین علاقه ای به مصرف آن ندارند قوت غالب بیمارستان مرکز گیلان را تشکیل داده است.
همچنین چای کیسه ای و بی کیفیت آن هم با برند دبش که طعم تلخ  افتصاح آن را همگان چشیده اند آن هم در استانی که شاید بهترین چای دنیا را تولید می کند جای تامل دارد.
موضوع دیگر هم شائبه نگهداری بیشتر بیماران برای پر کردن صورتحساب هم وجود دارد که با توجه به حضور دیر به دیر پزشکان و اطاله بستری ،ذهن بیماران و همراهان را درگیر خود می کند.
و اما بیمه! آری بیمه! بله رنجی به نام بیمه!
بیمه نگرانی همیشگی همه بیمه شوندگان است. بیمه یعنی راحتی خیال، یعنی برطرف کردن یکی از مهمترین نیازهای انسان، یعنی امنیت که آبراهام مازلو آن را دومین سطح از نیازهای انسان دانسته است؛ یعنی هنگام بروز بیماری حد اقل مشکل مالی نخواهیم داشت.
اما چرا با وجود بیمه باز  نگرانیم؟! این چه مدل بیمه ای است؟ ما که بیمه پایه، تکمیلی و اکمل را با نرخ گزاف پرداخت می کنم پس چرا باید نگران دریافت هزینه درمان باشم؟
رهبر انقلاب در جمله ای کلیدی استادانه فرمودند: «کاری کنید بیمار جز درد و رنج بیماری اش، ناراحتی دیگری ‏نداشته باشد» اما بدون تعاوف بگویم بیمه ها خودشان برای بیمار رنج هستند! چون که بیمه گران به انحاء مختلف قصد شانه خالی کردن از انجام تعهدات خود را دارند و ایضاً همین نگرانی را با همین روش  برای شخص بنده بوجود آوردند آن هم به بهانه مضحک که بیماری تو شامل تعهدات بیمه نمی شود که نهایتاً با مقاومت در برابر این درخواست بی جا و تماس های بسیار با مدیران بیمه و بیمارستان و کمک گرفتن از افراد و مدیران مختلف استان متقاعد شدند که باید به تعهد خود عمل کنند! شاید بیمارانی که با درد شدید مجبور به مراجعه به بیمارستان هستند باید آرزو بکنند یک چیزشان باشد تا گرفتار هزینه های چند ده میلیونی بیمارستان نشوند.
با این همه و من از اینکه پرسنل دلسوز بیمارستان با حساسیت ضمن آرام نمودن درد شدید برای پیدا کردن منشاء درد همه امعاء و احشاء داخلی مرا بررسی قراردادند گرچه به منشاء درد نرسیدید تشکر می کنم.
خلاصه اینکه پس از ترخیص از بیمارستان با ادامه درد و عوارض شدید تر و بعد از مراجعه به پزشکان متعدد جناب دکتر مسعود بقایی با اولین نگاه به برگه آزمایش بیماری مرا تشخیص داده و در کوتاه ترین زمان با مصرف فقط دو قرص از شر این درد جانکاه خلاص شدم و چقدر حیف هست کیفیت خدمات بیمارستان خوشکل و خوشنام قائم مثل کیفیت مزخرف برنج هندی! و چای افتضاح کیسه ای دبش باشد و چه مقدار تاسف انگیز است یک مرکز درمانی بزرگ خود نیاز به درمان داشته باشد.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://bazbarankhabar.ir/?p=35105

۳ نظر

  • جانا سخن از زبان ما می گویی

    هر چند
    به قول نسیم شمال

    تا چند کشی نعـــره که قانون خـــدا کو؟ گوش شنوا کو؟

    آن کس که دهد گوش به عرض فقرا کو؟ گوش شنوا کو؟

    مردم همـگی مست و ملنـــگند به بـــازار از دین شده بیزار

    انصاف و وفا و صــــفت شرم و حیا کو؟ گوش شنوا کو؟
    پرسید یکی رحم ومروت به کجا رفت؟ گفتم به هوا رفت

    مرغی که برد، کاغذ ما را به هوا کو؟ گوش شنوا کو؟

    یک نیمه ایران ز معارف همه دورند نیمی شل و کورند

    اندر کف کوران ستـــــم دیده عصا کو؟ گوش شنوا کو؟

  • یکی از مواردی که در سیستم درمانی ما لحاظ نمیشه اینه که پرستار بین دوتا شیفت کاریش باید حتما یک استراحتی در منزل داشته باشه ، گاها دیده میشه که مرستار صبح تا غروب در یک بیمارستان شیفت هست و شب در بیمارستان دیگه ، نسبت تعداد بیمار به تعداد پرستار هم که دیگه اصلا مهم نیست و فقط صاحبان بیمارستان ها دنبال صرفه جویی اند ،

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: