باز باران خبر/ نظام مدیریتی ایران طی دهههای گذشته با معضل ناکارآمدی گسترده روبرو بوده که ریشههای عمیقی در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه دارد. این وضعیت نه تنها مانع پیشرفت و توسعه شده، بلکه به دلسردی متخصصان دامن زده است.
یکی از مهمترین دلایل این ناکارآمدی، اولویتدهی به وفاداری بر شایستگی است. متأسفانه اغلب انتصابات بر اساس روابط شخصی، خویشاوندی و رفاقتی صورت میگیرد، نه تخصص و عملکرد؛ این “شبکه رفاقتی” به تضمین حفظ قدرت و منافع شخصی مدیران ناکارآمد کمک میکند. ترس از رقابت و زیر سوال رفتن جایگاه از دیگر دلایلی برای عدم به کارگیری متخصصان است.
مدیران ناکارآمد میدانند که افراد متخصص میتوانند با ایدههای نو و عملکرد بهتر ضعفهای آنها را آشکار کرده و مبنای قدرت مبتنی بر عدم شفافیت و رانت را تضعیف کنند. اصولا” متخصصان خواستار محیط کار حرفهای هستند که مدیران ناکارآمد توانایی یا تمایلی به فراهم آوردن آن ندارند و در چنین سیستمهای مدیریتی عدم شفافیت و پاسخگویی، مدیران را از ارزیابی و مسئولیتپذیری معاف میکند و این امر به آنها اجازه میدهد تا با به کارگیری افراد ضعیفتر، کنترل بیشتری داشته باشند؛ ضعفهای خود را پنهان کنند و در صورت بروز مشکل مسئولیت را به گردن زیردستان ضعیف خود بیندازند.
ساختار مدیریتی متمرکز و سلسله مراتبی نیز فرصت ابراز وجود و تاثیرگذاری را از متخصصان در سطوح پایینتر میگیرد. علاوه بر این، عدم اعتماد به نفس برخی مدیران و ترس آنها از تغییر باعث میشود، ترجیح دهند با افراد کمتجربهتر کار کنند.
جالب توجه اینکه گاهی ناکارآمدی منافعی پنهان نیز به همراه دارد؛ در فضایی که تخصص ملاک نیست، فساد و رانتخواری افزایش مییابد و کنترل افراد ضعیفتر آسانتر است.
این چرخه معیوب علاوه بر هدر رفت منابع و عقبماندگی امید و انگیزه را در جامعه کاهش میدهد که برای خروج از این وضعیت، تغییرات ساختاری و فرهنگی عمیقی اعم از تقویت شایستهسالاری، افزایش شفافیت و پاسخگویی تغییر فرهنگ سازمانی و حمایت از نخبگان و متخصصان از اوجب واجبات است.
دیدگاهتان را بنویسید