آب رفته را به جوی باز گردانید!

باز باران خبر/ سرمایه اجتماعی جامعه چند شاخص دارد؛ مشارکت اجتماعی، حمایت اجتماعی و اعتماد اجتماعی.
هر قدر مردم یک جامعه به همدیگر اعتماد داشته باشند، چه بین خودشان، چه بین خودشان و مسئولین، سرمایه اجتماعی افزایش پیدا می کند. هر چقدر مردم در مسائل شهری مشارکت داشته باشند، سرمایه اجتماعی افزایش پیدا می کند؛ هر چقدر حرف مردم شنیده شود و نیازهای آنان برطرف شود، سرمایه اجتماعی افزایش پیدا می کند.
متاسفانه مسئولین کشوری و شهری ما با عملکرد خود طی این سال ها سرمایه اجتماعی را به قهقرا بردند.
مردم شهرمان را مثال می زنم؛ آنها در دوران جنگ از نظر اعزام نیرو مثل خیلی از شهرهای دیگرفعال و پرتلاش و حضور موثری داشتند، هرچند کیفیت حضور با بقیه شهرها و استان ها فرق می کرد.
شهید سلیمانی وقتی برای شرکت در کنگره ۸۰۰۰ شهید گیلان به رشت آمده بود در جلسه ای گفته بود- جنس شهدای استان شما با شهدای دیگراستان ها فرق می کند، چون جوانان استان های دیگر عموما از یک بیابان به یک بیابان دیگر، یعنی مناطق مرزی کشور رفته‌اند تا از کشور دفاع کنند، ولی جوانان گیلانی از یک بهشت وارد بیابان شدند تا از این مرز وبوم دفاع کنند و این خیلی فرق می کند.
از نظر کمک‌های مردمی به جبهه مردم رشت در کشور شاخص بودند، اعزام کاروان های کمک های مردمی تا هزار کامیون برای هر بار زبانزد خاص و عام در کشور شده بود؛ مردم از هر قشری در آن وضعیت کمبود ارزاق عمومی و فشار مالی، هدایای نقدی و غیر نقدی بسیاری را راهی جبهه های جنگ می کردند.
پدر خانمم که آن زمان معاون پشتیبانی آموزش و پرورش رشت بود، تعریف می کرد “همکاران فرهنگی گروه گروه می آمدند و کمک نقدی می کردند، مخصوصا خانم های فرهنگی النگو، انگشتر ،گردنبند و گوشواره خود را تحویل می دادند و می رفتند و ما حتی به زور به آنها رسید می دادیم.”
کسانی که در جنگ و فشار اقتصادی و کمبود ارزاق عمومی آنقدر صادقانه و بدون هیچ چشم داشتی انگشتر و النگو گوشوار ه خود را برای کمک به جبهه تقدیم می کردند، الان در ازای چه چیزی این کار را می کنند؟ چه بر سرشان آوردیم؟! الان مردم ژاپن را برای ما مثال می زنند که مردم ژاپن بعداز طوفان و سونامی طلاهایی را که سیل برده بود را برنداشته اند و آنها را تحویل می‌دهند، در حالیکه مردم ما اموال خودشان را برای کمک به هموطنان که مشغول نبرد بودن می‌دادند؛ چه بر سر این مردم آورده ایم؟!
چرا اعتماد به همدیگر و اعتماد به مسئولین این قدر کم شده است؟ چرا در زمان سیل و زلزله مردم به دستگاه های دولتی اعتماد نمی کنند و کمک خودشان را به سلبرتی های ورزشی و هنرمندان می دهند تا به دست آسیب دیدگان برسانند؟!
چرا مردم در مسائل شهری مشارکت نمی کنند؟ چرادر انتخاب نمایندگان پارلمان شهری مشارکت نمی‌کنند؟ چرا حتی به همکاران خود اعتماد نمی کنند تا یکی را به نمایندگی از خودشان وارد پارلمان شهری کنند؟
ما در شهری زندگی می کنیم که برخی از اعضای شورا با ۱۰ هزار رای وارد شورای شهر می شوند، می دانید یعنی چه؟! تعداد فرهنگیان شاغل و بازنشسته شهر حدود ۲۰ هزار نفر است، کافیست از بین خودشان چند نفر را انتخاب کنند یعنی به آنها اعتماد کنند تا وارد شورای شهر شوند.این اتفاق نمی افتد، چون اعتماد صنفی نداریم! اعتمادقومی نداریم! مثل آذری زبانهای رشت که حدود ۱۰۰ هزار نفر تخمین زده می شوند، اعتماد محله ایی نداریم! مثل مسکن مهر رشت که ۵۰ هزار نفر هستند، اعتماد شغلی نداریم ! مثل جمعیت راننده های تاکسی شهر که حدود ۸ هزار نفر هستند؛ متاسفانه اعتماد در همه صنوف به طور وحشتناکی کم شده، پزشکان، پرستاران، نظام مهندسی، بازاریان، اعتماد به همدیگر و انتخاب چند نفر از بین خودشان جهت دفاع از حقوق صنفی، محله ای، شغلی و قومی نیز از بین رفته است.
شهروندان ما انگیزه مشارکت در کار جمعی را از دست داده اند و از دست دادن این سرمایه عظیم اجتماعی به علت عملکرد غلط مسئولین طی این سال ها بوده است.
شعار دادن، تظاهر، دروغ گفتن، وعده سرخرمن دادن و… حال مردم را بد کرده و یک مشارکت حداقلی در کوچکترین کار ممکن را خواسته و ناخواسته انجام نمی‌دهند و حتی از کار ساده‌ای مثل بیرون گذاشتن زباله در یک ساعت خاص از شبانه روز گرفته تا مشارکت در انتخاب افراد برای پارلمان شهری هم بی توجه و بی نظم هستیم!
آقایان و مسئولین محترم! لطفا قدمی برای افزایش سرمایه اجتماعی از دست رفته شهرمان بردارید؛ افزایش سرمایه اجتماعی یعنی افزایش حس مسئولیت پذیری، یعنی افزایش ارتباطات اجتماعی، یعنی افزایش نشاط اجتماعی؛ افزایش سرمایه اجتماعی یعنی کاهش آسیب های اجتماعی، یعنی کاهش هزینه های شهری، یعنی کاهش آلودگی محیط زیست، یعنی کاهش ترافیک، یعنی کاهش خشونت.
ضمن اینکه زیرساخت های افزایش سرمایه اجتماعی در جامعه باید از سوی کسانی ترمیم شود که مسبب تخریب این سرمایه عظیم هستند، یعنی مسئولین کشوری و شهری!
باور بفرمایید نمی خواهیم سرمایه اجتماعی در این شهر ایجاد کنیم، سرمایه اجتماعی به وفور در این شهر وجود دارد، فقط می‌خواهیم آن را بازسازی کنیم؛ اولین چراغ را در این زمینه چه کسی روشن می‌کند؟ شورای شهر، کمیسیون فرهنگی شورا و یا… منتظر روشن شدن اولین چراغ می مانیم؛ امیدوارم که چشممان در این انتظار کور نشود!


رضا حقی

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://bazbarankhabar.ir/?p=21341

۱ نظر

  • حدود شش سال پیش به واسطه برنده شدن در لاتاری آمریکا، به اتفاق خانواده تصمیم به مهاجرت گرفتیم و به نیت ثبت خاطرات در ذهن فرزندانم که آن زمان نوجوانی بیش نبودند به چند شهر و استان ایران عزیزمان سفر کردیم و یکی از آنها گیلان بود.
    استانی سراسر شاداب، زیبا با مردمانی متفاوت، منطقی، باوقار و پایبند به اصول اخلاق، برای مدتی کوتاه در شهر رشت مقیم شدیم، شهری با دوچرخه، بدون ترافیک، بوق، دود و هر آنچه که زیبنده یک شهر زیبا بود دیدیم
    به قدری زیبا و دلچسب که از بین مهاجرت به امریکا، فارغ از رویای غرب، مهاجرت به استان عزیز گیلان را انتخاب کردیم.

    با افتخار و نشاط ماندیم و در کمال ناباوری لحظه به لحظه، روز به روز، فصل به فصل و سال به سال شاهد تغییر تاسف بار این شهر و سرزمین شدیم.

    ترافیک‌های عجیب با بوق‌های بی دلیل، قضاوت‌ها و نگاه‌های عجیب و غریب، حذف تدریجی دوچرخه سواران، بی اعتنایی به محیط زیست، سبقت و دورزدن‌های بی مورد و هر آنچه که زیبنده این شهر و سرزمین نبود را متعجب و با تاسف دیدیم.

    حال به دو دلیل، هموطن بودن و هم شهری بودن با شما
    باید عرض کنم یادداشت دغدغه گونه شما به دلم نشست، ضمن عرض تشکر، امیدوارم شاهد رویکرد و عملکرد مسئولین و به طبع مردم عزیزمان برای بهبود این وضعیت نا امید کننده نه فقط در این سرزمین زیبا که به آن دلبندیم، بلکه در جای جای ایرانمان باشیم.

    ارادتمند ?

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: