باز باران خبر : در گوشهای آرام از این شهر شلوغ، اتاقی هست که در آن رنگها حرف میزنند، صداها میرقصند و لبخندها معنا میگیرند. اینجا «کارگاه هنری پرندههای زرد» است؛ جایی که بچههای شگفتانگیز سندروم داون با دستان کوچک و قلبهای بزرگشان جهانی میسازند که پر از نور، مهربانی و صداقت است.
در این کارگاه خبری از الگوهای از پیشتعیین شده نیست. هیچکس قرار نیست «درست» یا «اشتباه» بکشد. ما از گفتگو شروع میکنیم، از خندهها و بازیهای ساده؛ از خاطراتی که بچهها با شور تعریف میکنند. از روزی که باران آمده، از پرندهای که روی دیوار نشسته، از بستنیای که زود آب شده و از دل همین لحظههای کوچک دنیایی بزرگ شکل میگیرد.
مارال فروزش، هنرمندی که سالهاست با عشق در کنار این بچهها ایستاده، میگوید: “ما در کارگاه هنری پرندههای زرد، تلاش نمیکنیم چیزی را تغییر بدهیم. ما تلاش میکنیم دنیاهای هم را کشف کنیم. اینجا هیچکس قرار نیست شبیه دیگری شود، چون زیبایی در همین تفاوتهاست.”
در تیم هنری پرندههای زرد، هر کودک زبان خودش را دارد. یکی با رنگ آبی آرام میگیرد، یکی با خطهای تند و قرمز فریاد میزند و دیگری با تکههای کوچک کاغذ، جهانی از خیال میسازد. اینجا هنر نه آموزش است و نه تمرین، بلکه گفتگویی است میان روحها.
مارال باور دارد که خداوند بخشی از مهربانی و نور خودش را در وجود این بچهها گذاشته و آنها را روی زمین فرستاده تا یادمان بیاورند که عشق ساده است.
او میگوید: “گاهی دلم میخواهد جای آنها باشم. آنها دنیا را طوری میبینند که ما از یاد بردهایم ببینیم. شاید ما آمدهایم تا از آنها یاد بگیریم چطور دوباره با دل زندگی کنیم.”در پایان هر جلسه، زمین پر از کاغذ و رنگ است. روی هر تکه کاغذ، اثری از لمسِ کودکی هست که با تمام وجودش جهان را تجربه کرده. در سکوتی آرام، همه چیز به نوعی شبیه دعا میشود؛ دعایی برای درک، برای عشق، برای دیدن تفاوتها.
کارگاه هنری پرندههای زرد، فقط یک کارگاه خلاقیت نیست؛ جایی است برای دیدن، شنیدن و فهمیدن. جایی که هنر، پلی میشود میان جهان ما و جهان آنها؛ اینجا تفاوت نه فاصله است و نه محدودیت بلکه زبان تازهای است برای گفتن از انسانیت.
در این اتاق روشن ما همه یاد میگیریم دوباره انسان باشیم.
دیدگاهتان را بنویسید