این روزها که دیگر به زندگی در وضعیتِ کرونا عادت کردهایم، بیشترین گمانهها درباره زندگی پس از کرونا است. اکثریت از این میگویند که تغییراتی ناچیز و حتی به گمان برخی ها تغییرات اساسی در زندگی بشر رخ خواهد داد و این گمانهزنیها فقط مختص عمومِ ترسیده از وضعیت فعلی نیست و گاه تا […]
این روزها که دیگر به زندگی در وضعیتِ کرونا عادت کردهایم، بیشترین گمانهها درباره زندگی پس از کرونا است. اکثریت از این میگویند که تغییراتی ناچیز و حتی به گمان برخی ها تغییرات اساسی در زندگی بشر رخ خواهد داد و این گمانهزنیها فقط مختص عمومِ ترسیده از وضعیت فعلی نیست و گاه تا مقالات و یادداشتهای فیلسوفان و جامعهشناسان و سیاستمداران و نویسندهها و… و بهطور کلی روشنگران کشیده است.
تردیدی نیست که تاریخ نشان داده هرآنچه طولانیمدت بر جوامع بشری سایه انداخته، توانسته تغییراتی در مناسبات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آدمها بهوجود بیاورد. تغییراتی گاه ماندگار و گاه زودگذر؛ عامترین مثالش شاید جنگ جهانی دوم و تاثیرش بر اروپا باشد. اروپای پس از جنگ، اروپای سابق نبود و پس از آن هم هرگز بهطور کامل به مناسبات قبلیاش بازنگشت. این روزها اما از مساله طاعون و رنسانس بهدلیل قرابتِ موضوع با اپیدمی کرونا، صحبت میشود و اینکه باید پس از کرونا منتظر وقوع تغییراتی در حدِ رنسانس تاثیرگذار و اساسی باشیم. برخی از تغییرات جهانشمول در مناسبات سرمایهداری صحبت میکنند و برخی از بازگشت کمونیسم و… ؛ یک نکته اما بهنظر میرسد در متونی که به فارسی دست بهدست میشوند جا مانده. آیا این تغییرات هیچ ارتباطی به ما (جامعه انسانی محصور در مرزهای ایران) پیدا میکند؟
البته خواندن این تحلیلها ما را کمی گیج و گمراه و دچار نوعی توهم میکند که گاه با کورسویی از امیدواری گره خورده و اینکه قرار است پس از رخت بربستن کرونا (اگر رختبربستنی در کار باشد) جور دیگری زندگی کنیم. اما قطعاً اینطور نیست!
«جورجو آگامبن» نویسنده ایتالیایی در یادداشتِ «دشمن آن بیرون نیست، دشمن درون ماست»، درباره تاثیر کرونا و زندگی در وضعیت اضطراری که دولتِ ایتالیا در ماههای اخیر به مردم تحمیل کرده مینویسد: «مردم بهقدری به زیستن در وضعیت بحران دائمی و اضطرار دائمی خو کردهاند که انگار دیگر حواسشان نیست زندگیشان تا حد وضعیتی سراپا زیستی (زندهبودن ودیگر هیچ) سقوط کرده، انگار حواسشان نیست که زندگیشان نهتنها از هر جنبه اجتماعی و سیاسی که از هر جنبه انسانی و عاطفی نیز تهی شده است. جامعهای که در وضع اضطرار دائمی میزید، نمیتواند جامعهای آزاد باشد.
ما به راستی در جامعهای زندگی میکنیم که آزادی را در مسلخ آنچه «مصالح امنیتی» میخوانند قربانی کرده و بدینسان خود را محکوم به زیستن در حالت ترس و ناامنی دائمی کرده است!.»
آگامبن از زندگی مردم ایتالیا میگوید و از ترس و از تغییراتی که این ترس در مناسباتشان ایجاد خواهد کرد. اما شما این متنِ در وضعیتِ اضطرار نوشته شده آگامبن را به هر لحظه از زندگی در ایرانِ چهار دهه اخیر میتوانید پیوند بزنید. وضعیتی که آگامبن را نگران کرده، وضعیتی است که ما به زندگی در آن خو کردهایم. آنچه او نسبت به رسیدنش هشدار میدهد، سالها است در زندگی ما حضور دارد. ما بیش از چهار دهه است در وضعیت اضطرار و «موقعیت حساس کنونی» در وضعیتی شبیه به جنگ زندگی کرده و به آن خو گرفتهایم. آنچه در این ماجرا میبینید، وضعیتِ همیشگی زندگی ماست، پر از تناقض و اجباری تحمیلی و ناخواسته و واقعیت این است که هیچ تغییرِ اساسی رخ نداده است.
حقیقت این است که زندگی ما همواره در وضعیتِ اضطرار است، مدام نگران ناامنیهایی هستیم که ما را دربرگرفته و گریزی هم از آنها نیست ظاهراً؛ ما در تمامی زمینههایی که زندگی روزمره ما را شکل میدهد، از شغل و تحصیل گرفته تا روابط عاطفی و نوع پوشش و خوردن و آشامیدنمان، همواره دچار «عدم امنیت» بودهایم. چیزی برای ما تغییر نکرده، پس آیا چیزی پس از کرونا تغییر خواهد کرد؟ شاید تنها یک چیز و آن هم اینکه ما به شستن دستهامان بیشتر از قبل اهمیت خواهیم داد، این شاید اگر نه تنها تغییر، اما ماندگارترینِ آنها خواهد بود!
کریم مژدهی
دیدگاهتان را بنویسید