یادداشت/سیدعبدالباقی اسحاقی
اعتقاد به وجود غیبت و ظهور امام زمان (عج) یکی از مهمترین بخش های اعتقادی مذهب شیعه دوازده امامی است که آن را از سایر مذاهب اسلامی جدا و ممتاز می کند.
بر اساس اعتقاد شیعیان، حضرت حجت بن الحسن العسکری(عج)، آخرین امام معصوم از دوازده امامی است که پیامبر اسلام(ص) به مسلمانان وعده داده بود که ضمن ادامه راه او وظیفه هدایت مردم را بر عهده خواهند گرفت و همه آنها نیز به دست دشمنان خدا به شهادت می رسند.
تفاوت مهدی موعود(عج) با سایر ائمه معصومین در این است که بنا به دلایلی که خود خالق متعال از آن بهتر آگاه است، مدت زندگی ایشان را از بقیه بسیار طولانی تر و قرن ها ادامه داشته و خواهد داشت و زمان دقیق ظهور آن حضرت را فقط پروردگار می داند.
به همین دلیل به کلیه شیعیان جهان سفارش شده که برای ظهور سریعتر وی به درگاه پروردگار، بسیار دعا کرده و برای آن روز بزرگ آمادگی های لازم را در خود ایجاد کرده و تا پایان عمر در جهت مراقبت از آن بکوشند.
از نظر تشیع زمان ظهور آن حضرت ـ بر اساس فرمایش پیامبر(ص) و امامان قبل از او ـ هنگامی رخ می دهد که سراسر جهان توسط ظالمان و مستکبران بین المللی پر از ظلم و ستم شده و مردم دنیا چنان در سختی ها و مشکلات متنوع و عجیب گرفتار شوند که یقین کنند دیگر راه نجاتی برایشان یافت نمی شود؛ البته در زمان ما بشر هنوز به آن درجه از درماندگی و ناامیدی نرسیده است. لذا بسیاری از دعاهای
ما در رابطه تشریف فرمایی حضرت حجت(عج) و تشکیل حکومت جهانی عدالت گستر، شبیه نوعی بازی با کلمات است و واقعیت ندارد.
اینک به یک سئوال مهم می رسیم که اصولا «چرا به امام زمان(ع) نیاز داریم؟» و پاسخ آن را با طرح مطالب زیر، تقدیم می کنیم و خوانندگان گرامی را به دقت و مطالعه بیشتر در این زمینه، دعوت می نماییم. البته همین جواب در مورد علت نیاز ما به پیامبران نیز صادق است. دلایل متعددی وجود دارند که به ما می گویند: «انسان به امام معصوم نیاز دارد، همچنان قبل از او به پیامبر احتیاج داشت».
به عنوان مثال کامل نبودن دانش بشر نشان داده که علم به تنهایی نمی تواند آدمی را از دست مشکلات فراوانی که هر روز پیش روی او قرار می گیرد، نجات دهد و این نکته هم توسط قرآن کریم مورد تأکید واقع شده و هم در انبوه تجربیات بشری به اثبات رسیده است.
به تجربه ثابت شده که در طول تاریخ، افراد باسواد زیادی به راه های نادرست و انحرافی رفتند و نشان دادند که دانش و اطلاعات تنها، نجات دهنده نیست. بلکه به دلیل غرور و تکبری که ایجاد می کند، ممکن است برعکس آن هم اتفاق بیافتد که افتاده است.
به شهادت تاریخ بسیاری از باسوادها به علت افتادن در دام خودبزرگ بینی ناشی از علم و برتر انگاشتن خویش نسبت به دیگران به راههای نادرست رفته، بازهم می روند و در آینده نیز عده زیادی این مسیر خطا را ادامه خواهند داد.
اکنون ـ پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ـ باسوادهای زیادی را می شناسیم که در ابتدای کار اشخاصی انقلابی، متدین، ایثارگر، رزمنده، مخلص و بدون نقطه ضعف بودند ولی آهسته آهسته تحت تأثیر شرایط زمانی و مکانی، تغییر کرده و به آدم هایی خودخواه، منفعت طلب، لـجباز، زورگو، حریص، توطئهگر، خائن و حتی جاسوس دشمن، تبدیل شده و دانش و سابقه آن ها بلای جان خودشان و جامعه گردیده است.
پس از این منظر می توان گفت: درست است که سواد داشتن یک ارزش محسوب می شود، اما همه ارزشهای انسانی متکی به سواد نیست. بدین خاطر هر فرد به «راهنما» نیاز دارد و این راهنما در مرحله اول شخص پیامبر ـ و پیامبران قبل از او ـ و در مرحله بعدی امام معصوم است.
سئوال: آیا شما میتوانید بگویید: هر شخصی که عاقل است، به پیامبر نیازی ندارد؟
جواب: خیر! چون بسیاری از افرادی که ادعای عاقل بودن داشته یا خانواده یا مردم آن ها را عاقل می دانستند از کارهایی که در جوانی، میانسالی و حتی پیری کرده اند، پشیمان شده و میشوند. حداقل هر آدم عاقلی در طول عمرش به مناسبت های مختلف بارها اظهار پشیمانی کرده است. پشیمانی یعنی «متأسفم در فلان مورد یا موارد عقل من درست محاسبه نکرد و مرا به راه غلط کشانید و منجر به شکست شد».
پس افرادی که پشیمان میشوند، آدم های عاقلی هستند که به خطاهای خود پی برده و از اشتباهات گذشته شان، نادم هستند و این احساس فریب خوردگی عین عقل است. البته به شرطی که آدم ها خطاهای گذشته را مجددا تکرار نکنند. اما اگر عقل ما کامل بود، هرگز پشیمان نمی شدیم؛ در حالی که هر روز تند و تند اشتباه می کنیم و سریع هم به ابراز تأسف و اظهار ناراحتی می پردازیم.
به عنوان مثال گاهی انسان به دقت حواسش را جمع می کند تا یک همسر خوب و شایسته پیدا کند و در باره جوانب گوناگون آن ـ مثل والدین، فامیل، سطح سواد، نقاط ضعف و قوت، و دوستان همسر آینده ـ بسیار دقت می کند، اما بعد از چند سال زندگی مشترک، می بینند باز هم اشتباه کرده و با هم جور درنمی آیند.
در نتیجه باید زنش را طلاق بدهد یا زن از شوهرش طلاق بگیرد. این مسئله، نشان می دهد که انسان کامل نیست و به پیامبر و امام نیاز دارد.
دلایل نیاز به امام معصوم
دلایل نیازمند بودن ما به امام معصوم را می توان در موارد زیر دسته بندی کرد:
دلیل اول : انسان، جاهل [= ناآگاه] است. یعنی خیلی چیزها را نمی داند و چون گرفتار جهل است، خواه ناخواه، به معلم و مربی نیاز دارد، و پیامبران و امامان این وظیفه بسیار مهم را انجام می دهند. قرآن کریم درآیه۱۶۴سوره آل عمران می فرماید: «همانا خداوند بر مؤمنان منّت گذاشت که در میان آن ها پیامبری از جنس خودشان برانگیخت تا آیات خدا را برایشان بخواند و ایشان را پاک کرده و رشد دهد و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد، هرچند که پیش از آن [= قبل از ظهور دین اسلام]، قطعاً در گمراهی آشکار بودند».
دلیل دوم: انسان، غافل است. یعنی حواسش به خیلی چیزها نیست و همین مسئله سبب می شود که مرتکب اشتباهات کوچک و بزرگ شود. پس به یک هشدار دهنده دایمی، نیاز دارد تا حواسش را جمع کند. انسان، وقتی غافل است، سراغ بازیگوشی می رود و از وظیفه اصلی خود بازمی ماند. درست مانند بچه بازیگوش و بیش فعالی که والدینش باید حواسشان به او باشد که یک وقت بی توجه وسط خیابان ندود و ماشین یا موتورسیکلت به او نزند و جانش به خطر نیافتد.
حال که ما به خاطر اشتغالات دنیایی غافل هستیم به یک اِنـذار کننده و هشداردهنده نیاز داریم و امام معصوم کارش علاوه بر اِنـذار و هشدار، دست گیری و نشان دادن راه درست است تا در خیابان زندگی زیر ماشین نرویم یا موتورسیکلت و دوچرخه ای به ما نزند.
دلیل سوم: انسان، تکلیف خودش را نمی داند. یعنی خیال می کند که کاملا آزاد و رها است، کسی کاری به او ندارد و هیچ مسئولیتی هم متوجه او نیست. در حالی که همه ما «مسئول» هستیم و باید تکلیف خود را بشناسیم و وظایف مان را بدانیم و به آن ها عمل کنیم.
امام معصوم کارش برنامه دادن و معلوم کردن مسئولیت هر شخص است.
انسان که مانند سنگ و کلوخ کف رودخانه نیست که با سیلاب های شدید از کوهها آمده و بعد از قطع شدن باران و سیل در جایی بماند و متوقف شود. از دیدگاه اسلام بشر دارای برنامه است، تعهد دارد و آن کسی که باید تعیین تکلیف کند، ابتدا پیامبر و بعد از وی امام معصوم است.
دلیل چهارم: انسان قابل رشد است. یعنی می تواند از نظر معنوی و مادی مدام در حال پیشرفت باشد. ولی برای رشد کردن به الگو نیاز دارد. به این معنا که به خودش می گوید: «خودم را مثل چه کسی درست کنم؟» یا «مثل چه کسی باید باشم؟»
آدمی مانند مبلمان یا فرش خانه، لامپ و گچ دیوار نیست که جامد بوده و دیگر جایی برای رشد نداشته باشد. در حالی که ما قابل رشد هستیم، پس به الگو نیاز داریم و آن کسی که به ما الگو می دهد، امام معصوم است.
دلیل پنجم: انسان نسبت به آینده خویش و جهان پیرامون، آگاهی و احاطه ندارد. به همین دلیل، دوست دارد آینده اش را بداند و از آن مطلع باشد. اما به دلیل این که دستش از آینده و علم غیب خالی است به کسی احتیاج دارد که از علم غیب خبر داشته باشد و آن شخص امام معصوم است.
بشر بدون پیامبر و امام همین بعضی از انسان های امروزی است که دوست ندارند پیرو اولیای الهی باشند. به همین جهت خیلی راحت حقوق دیگران را زیر پا می گذارند و همه دنیا را برده خودش می دانند.
هر چه علم انسان بیشتر پیشرفت کند، نیازش به امام معصوم بیشتر می شود و در حاد حاضر نیاز ما به حضرت امام زمان(عج) خیلی بیشتر از صدر اسلام یا در قرن سوم هجری است. زیرا وحشیگری بشر در عصر ما خیلی پیچیده تر و هولناک تر از ۱۴۰۰ سال پیش است. به عنوان مثال در آغاز انقلاب اسلامی و در زمان جنگ تحمیلی به مدت هشت سال کشور ما را بمباران ـ شیمیایی و … ـ کردند، هزاران نفر شهید، جانباز و اسیر شدند. اما کسی ـ سازمان ملل، حقوق بشر و غیره ـ به داد ما نرسید و آن ها ـ طاغوت ها ـ هر کاری خواستند، انجام دادند ولی کسی جلودارشان نبود.
آنها نشان دادند که چیزی به نام تمدن، عدالت، دفاع از مظلوم، محبت و دلسوزی در دنیای امروز وجود ندارد. پس صد رحمت به مردم دوران جاهلیت قبل از اسلام.
در زمان جاهلیت جنگ ها تن به تن بود و یک نفر با شمشیر نفر دیگر را میکشت. اما حالا با یک بمباران هوایی یا اصابت انواع موشک، صدها و هزاران نفر در عرض چند لحظه، نابود شده و عده زیادی زخمی و معلول می شوند و خانواده های زیادی سرپرست و نان آور خود را از دست می دهند.
پس بشر با آن که هر روز باسوادتر و ظاهرا متمدن تر می شود، به همان نسبت، وحشی تر و خطرناکتر می گردد و به همین دلیل، بیش از پیش به امام زمان(ع) نیاز دارد.
نکته بسیار جالب آن که افراد تحصیلکرده بیش از مردم بی سواد به نصیحت احتیاج دارند. چون خواندن چند جلد کتاب و گرفتن تعدادی مدرک تحصیلی موجب مغرورتر شدن آن ها می شود و از همین جا گرفتاری ها آغاز می گردد. بنابراین همه ما نیاز به موعظه داریم و انبیاء و امامان هم واعظ و پند دهنده هستند که آخرین آن ها حضرت مهدی موعود ( عج) است.
نکته دیگر آن که انسان در دلش خواستار اجرای قانون حق است. اما خودش نمیتواند قانون حق وضع کند. زیرا آدمی در هنگام قانونگذاری ابتدا منافع فردی، حزب و کشورش را درنظر میگیرد. در نتیجه خود به خود حق دیگران را ـ خواسته یا ناخواسته ـ محدود یا ضایع می کند؛ پس برای اداره جامعه به امام معصوم نیاز دارد تا او برایش قانون حق و منصفانه وضع کند.
انسان دنبال قانونی است که قانونگذار او را دوست داشته باشد. اما شک داریم افراد حقوقدان و دانشمندی که قوانین کشورها را می نویسند، واقعا ما را دوست داشته باشند، یا شک داریم پزشکانی که برای درمان بیماری، نزدشان میرویم، واقعا ما را دوست داشته باشند. چون اگر واقعا نگران ما بودند، وقتی نوع بیماری را تشخیص نمی دهند، باید از متخصصین بالاتر از خود کمک بگیرند. ولی معمولا این کار را انجام نمی دهند و موجب آسیب زدن یا حتی مرگ بیماران خویش می شوند. متاسفانه در سایر مشاغل هم همینطور است.
بنابراین کسی که می خواهد برای افراد جامعه قانون وضع کند، باید از چند ویژگی مهم برخوردار باشد:
۱ـ او را کاملا بشناسد. ۲ـ او را واقعا دوست داشته باشد. ۳ ـ تابع هوس های خودش نباشد. ۴ـ از شهادت و کشته شدن در راه خدا نترسد.
به همین دلیل بسیاری از پیامبران الـهـی و کلیه امامان معصوم در مسیر هدایت
جامعه توسط طاغوت ها به شهادت رسیده اند.
سئوال: بر فرض اگر امام زمان(ع) نباشد، چه باید بکنیم؟
پاسخ : سه راه داریم؛
۱ـ هرطور که دل ما می خواهد و دوست داریم، زندگی کرده و کارها را انجام دهیم. این راه، راه میل و نفس است که بسیار هم خطرناک است. (راستی تا حالا چقدر کارها را طبق میل خودمان انجام دادیم و بعد فهمیدیم کار، فکر یا تدبیرمان نادرست بوده است.)
۲ـ بر اساس میل دیگران رفتار کرده و ببینیم آن ها چه می گویند؟ خوب، این هم می شود پیروی از هوای نفس دیگران! آیا تا به حال فکر کرده اید که افراد دیگر چقدر ما را به بیراهه برده و موجب زیان مادی و معنوی ما شده اند؟. خیلی زیاد!
۳ـ دستمان را در دست امام معصوم بگذاریم و تابع او باشیم و این سالم ترین راه است؛ به ویژه در عصر غیبت امام زمان حضرت ولی عصر(عج) و وجود این همه راههای نادرست و انحرافی با ظواهر فریبکارانه و سخنان، توجیهات و استدلال های جالب ولی باطل، باید دستمان را در دست امام معصوم و جانشین وی که ولی فقیه عادل و جامع الشرائط زمان ـ مقام معظم رهبری ـ است، بگذاریم.
پس راه نجات این است. وگرنه خواسته ها، آرزوها، موقعیت ها، مقام ها و خیالهای رنگارنگ، همگی ما را به سوی خطا و اشتباه می برند، چنانکه خیلی ها را ناکجاآباد برده و نابود کرده اند.