(قسمت دوم)
تخریب اعتماد در چند دهه گذشته به یک معضل سیاسی معاصر تبدیل شده است. نظرسنجیهای مرکز تحقیقات پیو[۱] نشان میدهد که تعداد قابل توجهی از شهروندان در سال ۱۹۶۴ به دولت اعتماد داشتند (بیش از ۷۰ درصد)، در عرض نیم قرن در ایالات متحده آمریکا سطح این اعتماد به ۱۹ درصد (در سال ۲۰۱۵) رسید، دلایل چنین افولی ممکن است از نارضایتیهای سیاسی باشد (کلارک و ویل[۲]، ۲۰۱۶). به دنبال ایالات متحده، رکود اقتصادی کشورهای اروپایی در سال ۲۰۰۸ منجر به افزایش بیکاری شد، بحران بدهی در کشورهای حاشیه اتحادیه اروپا ، منجر به کاهش قابل توجه اعتماد به دولت در میان شهروندان بیکار ، غیر ماهر و تحصیل کرده شد (فاستر و فریدن[۳] ، ۲۰۱۷). علی مزروعی (۱۳۸۴) درمقاله “سرمایه اجتماعی و توسعه (قسمت سوم)” بیان میدارد که اعتماد عمومی در بسیاری از کشورهای جهان رو به کاهش است و این بی اعتمادی در سازمانهای دولتی و خدمات عمومی وجود دارد. نتایج بدست آمده از آخرین پیمایشها در کشورمان حاکی از کاهش میزان اعتماد اجتماعی افراد از حدود۵۰% در سال۱۳۵۳ به حدود ۱۰% در سال ۱۳۸۲ است که در مقایسه با روندهای مشاهده شده در سایرکشورهای جهان، میزان افول اعتماد اجتماعی در فاصله نسبتاً کوتاه، بسیار زیاد و قابل تأمل است. همچنین در بخش دیگری میگوید:” شواهد دیگری که مؤید این نتیجهگیری است و به طور نزدیکی به میزان اعتماد میان افراد ارتباط دارد، نتایج پاسخگویی به سئوالهایی در مورد میزان رواج صداقت و راستگویی در میان مردم و پایبندی افراد به قول و قرارهاست. نسبت کسانی که معتقدند صداقت و راستگویی میان مردم رواج زیادی دارد از رقمی بالای ۲۰% به پایینتر از ۱۰% کاهش یافته است و این کاهش تنها در فاصله هفت ساله میان پیمایش ۱۳۷۵ و ۱۳۸۲ صورت گرفته است. نسبت افرادی که معتقدند پایبندی افراد به قول و قرارهای خود رواج زیادی در جامعه دارد، در فاصله سه ساله میان دو پیمایش۱۳۷۹ و ۱۳۸۲ حدود ۲۰% کاهش یافته است. این نتایج حاکی از آن است که اعتماد افراد نسبت به سایر شهروندان در فاصله سالهای میان ۱۳۵۳ و ۱۳۸۲ رو به کاهش گذاشته و این کاهش در سالهای اخیر شتاب بیشتری گرفته است. الوانی و داناییفرد (۱۳۸۰) در مقاله “مدیریت دولتی و اعتماد عمومی” بیان میدارند که :” بدون تردید ایجاد اعتماد در هر نظامی رکن اصلی حاکمیت و مبنای مشروعیت آن بوده و مخدوش شدن آن در بلندمدت بنیان هر نظامی را متزلزل خواهد کرد، به گونهای که اشتباهات فاحش رهبران سیاسی در رابطه با شهروندان و عدم توجه به بحث خدمتگزاری، به اعتماد عمومی لطمه زده که در نهایت منجر به کاهش مشروعیت نظام سیاسی میشود.”
هدف از نوشتن این مطلب بیان اهمیت ایجاد مرکز مطالعات توسط احزاب و اهمیت بیان نتایج تحقیقات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی توسط دبیران کل احزاب و کنشگران عرصه سیاست است. اکثر مطالبی که به عنوان تحلیل و نتیجهگیری از سیاست ورزان میشنویم در واقع “پرسش” است نه نتیجه. پرسش یا پرسشهایی که باید با یک روششناسی مشخص و مناسب و با استفاده از فنون علم آمار و احتمال ، مدلها و الگوریتمهای ریاضی درصدد پاسخگویی آنها برآمد تا در صورت تائید یا رد فرضیهها و یا خروجی گرفتن از مدلها بتوان نتیجهگیری نمود. ایجاد الگو و نقشه راه نیز روششناسی خاص خود را دارد و اساسا برای هر تحقیقی بایستی هستیشناسی، معرفت شناسی، روششناسی و روش تحقیق کاملا مشخص باشد.
مسئولیت دولتها در کشورهای دموکراتیک به عهده احزاب است. هم دولتی که کاملا توسط یک حزب تشکیل میشود و هم دولتی که بنا به اقتضاء به صورت ائتلافی توسط دو یا چند حزب تشکیل میشود. بنابراین اعتماد به دولت توسط مردم، در واقع اعتماد مردم به احزاب است. در ایران این نقش به جریانها مرتبط میشود تا احزاب. جریان های چپ و راست و یا اصلاح طلب و اصول گرا و مانند آن.
حزب
حزب سازمانی سیاسی است که به دنبال تأثیرگذاری در حکومت است، این تأثیرگذاری معمولاً از طریق نامزد کردن کسانی با دیدگاههایی همسو با حزب برای کسب مسئولیتها و مناصب سیاسی صورت میپذیرد. احزاب در فعالیتهایی نظیر کارزارهای انتخاباتی، پژوهشهای آموزشی یا اعتراضهای سیاسی مشارکت میجویند. احزاب معمولاً به دنبال به کار بستن ایدئولوژی خاص یا دیدگاهی مشخص هستند که با اهدافی معین در ساختار و برنامه هایشان ذکر شدهاست و باعث پدیدآیی افرادی با اهداف یکسان حول محور حزب میشود.
حکومت
نظامی است که تحت آن یک کشور یا یک اجتماع اداره میشوند. حکومت ابزاری است که به وسیله آن سیاستهای دولت مورد اعمال واقع میشوند و همینطور این نهاد خود سیاستگذار و تعیینکننده راهبردهای پیش روی کشور است. نوع حکومت و شکلی که کشور با آن اداره میشود به نظامهای سیاسی مختلف و نهادها و ابزارهایی بستگی دارد که مورد استفاده ایشان قرار میگیرد. این نهاد معمولاً از سه بخش یا قوه تشکیل میشود: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه.
تمام کشورها با حکومتهایی که از پی هم میآیند، اداره میشوند. هر حکومتی که جایگزین حکومت دیگر میشود متشکل از بدنهای از افراد است که تصمیمات سیاسی را اتخاذ کرده و بر اجرای آنها نظارت دارند. کارکردشان این است که قوانین را ایجاد کرده و آنها را عملی سازند و در مواقع اختلافات و درگیریها میان طرفین دعوا داوری کنند. در بعضی از جوامع، این حکومتها به گونهای ابدی یا موروثی کنترل امور را در دست دارند. در دیگر جوامع که دموکراسی در آنها نقش به سزایی دارد، نقشهای سیاسی در جای خود باقی میمانند اما جا به جایی در میان افرادی است که در این نقشها و موقعیتها قرار میگیرند. حکومت به هر شکلی که وجود داشته باشد، بر تمام فعالیتهای شهروندان به طرق بسیار مهمی تأثیرگذار است. به همین دلیل، دانشمندان علم سیاست عموماً بحث میکنند که حکومت نباید به تنهایی مورد مطالعه قرار بگیرد، بلکه این مطالعه باید به همراه مطالعه انسانشناسی، اقتصاد، تاریخ، فلسفه، علم و جامعهشناسی باشد.
دولت
هیچ اجماع دانشگاهی بر روی یک تعریف فراگیر و درخور از دولت وجود ندارد .واژه دولت اشاره دارد به دستهای از نظریههای متفاوت ولی مرتبط دربارهی پدیده سیاست که اغلب با یکدیگر هم پوشیهایی دارند. ارائه تعریف از این واژه میتواند به عنوان بخشی از درگیریهای ایدئولوژیک نیز در نظر گرفته شود، چرا که تعریفهای گوناگون به نظریههای متعددی منجر میشود که پایه و اساس دولت اند و در نتیجه راهکارهای مختلف سیاسی را معتبر خواهند شمرد.
در نظام مبتنی بر دموکراسی حق تشکیل دولت با مردم است و مردم حق حاکمیت خود را به بازیگران نهادهای عمومی و سیاسی واگذار میکنند و به آنها اعتبار میدهند. اعتماد مردم به دولت پایه و اساس مقبولیت دولت هاست. در غیر این صورت یک دولت جعلی شکل میگیرد که با برخورد نابرابر و ناعادلانه به سوء استفاده از مناصب عمومی برای تامین منافع خصوصی میپردازد. همین امر موجب افزایش حس بیاعتمادی شهروندان میشود که منجر به نارضایتی و بیعلاقگی شهروندان از روند سیاسی حاکم میگردد.
اعتماد
در طی سالیان، مجموعه گسترده تحقیقات مبتنی بر اعتماد منجر به تعاریف زیادی از اعتماد شده است که این افزونگی تعاریف، در بسیاری موارد منجر به سردرگمی میشود (اومسلس و بوکارت[۴]، ۲۰۱۸). از نظر لی[۵] (۲۰۱۲) دست یابی به تعریف واحدی از اعتماد غیرممکن است. چرا که گستره وسیعی را شامل میشود. هر یک از محققان از دیدگاه خود مفهوم متفاوتی از اعتماد ارائه دادند ولی کیم[۶] (2005) گفت که اعتماد با اخلاق همراه است و یک فرد قابل اعتماد با صادق بودن، خیرخواهی، صمیمی بودن، عمل منطبق با گفتههای خود و بسیار قابل پیش بینی بودن، برابر است. به گفته وییلس و گروتز[۷] (۲۰۱۷) “اعتماد وقتی اتفاق می افتد که طرفین تصورات مطلوبی از یکدیگر داشته باشند و این رابطه منجر به نتایج مورد انتظار بشود”. مایر و همکاران[۸] (۱۹۹۵) اعتماد را چنین تعریف کرده اند: “تمایل یک طرف برای پیشگیری از آسیب پذیری در برابر اقدامات یک فرد دیگر بر اساس انتظار اینکه یک اقدام خاصی را برای هم انجام دهند ، صرف نظر از توانایی نظارت یا کنترل طرف دیگر ». روسو و همکاران[۹] (۱۹۹۸) این شرایط را به عنوان حالات روحی – روانی بین طرفین توصیف کرده اند. به این صورت که تولید اعتماد به اشتیاق مثبت کافی برای همکاری در جهت منافع یکدیگر نیاز دارد.
در تمام تعاریف فوق و سایر تعاریفی که در اینجا به آنها اشاره نشده است یک دیدگاه مشترک قابل مشاهده است، اینکهاعتماد یک رابطه دو طرفه است و در آن یکی اعتماد کننده یا اعطا کننده اعتماد[۱۰] است و دیگری گیرنده یا متولی اعتماد[۱۱] است. با این حال ، متولی و معتمد می توانند شهروند و به صورت فردی ، افراد ، سازمان ها ، متصدیان سیاسی ، نهادهای بخش دولتی ، مراجع قانونی ، خود دولت و غیره باشند.
در مقالات معتبر علمی – پژوهشی، بسیاری از عوامل موثر بر اعتماد مشاهده میشوند که با توجه به شباهتهای آنها به طور خلاصه میتوان به اهم آنها اشاره نمود. این عناصر عبارتند از: تعهد، توانمندی، صلاحیت، خیرخواهی، همکاری، نگرانی برای دیگران، پاسخگویی، ارتباطات، گشادهرویی، عمل به وعدهها، سوء استفاده نکردن از دیگران، رفتار اخلاقی، برابری، رازداری، مسئولیت پذیری و قابلیت اطمینان.
بیاعتمادی
اعتماد یک پدیده ایستا نیست بلکه می تواند کم و زیاد شود، زیرا تبادلات اجتماعی و اقتصادی یک جریان پویا است. نویسندگان بی اعتمادی را کاهش سطح اعتماد (لوهمان[۱۲] ، ۱۹۷۹) ، تصویر آینهای اعتماد (مکنایت و چروانی[۱۳]، ۱۹۹۸)، دو انتهای مخالف یک پیوستار (بیگلی و پیرس[۱۴]، ۱۹۹۸) به عنوان یک موضوع مهم برای مدیریت عمومی عنوان کرده اند(وان د وال، ۲۰۱۳)[۱۵] . لویکی و همکاران[۱۶]، (۱۹۹۸) در جهت مخالف با دیگران استدلال کردند ، زیرا آنها فکر می کنند معنقدند که اعتماد و بی اعتمادی میتوانند همزمان وجود داشته باشند و الزاما با منطق صفر و یک در دو قطب مخالف و به صورت یا این یا آن، نیستند ولی از هم مستقل میباشند زیرا چندین حالت بین اعتمادسازی و بی اعتمادی وجود دارند. آنها بی اعتمادی را حالت هایی از ترس ، بدبینی، جسارت و هوشیاری تعریف میکنند، در حالی که اعتماد را حالتهایی از امید ، ایمان ، اطمینان و ابتکار تعریف کردند (لویکی و همکاران، ۱۹۹۸). به گفته لومان (۱۹۷۹) بیاعتمادی در بسیاری از امور الزامی است و باید وجود داشته باشد، چرا که اعتماد کامل و سپردن امور به دیگران، احزاب، دولت و حاکمیت موجب فساد میشود و وجود سطحی از بی اعتمادی برای پاسخگو بودن و عملکرد دولت در برابر اعمال خود امری اساسی است(وان د وال، ۲۰۰۸). برخی از بدبینیها برای پیشگیری از فساد، حکمرانی سالم و در واقع برای دموکراسی ، شهروندان پیشرو و جامعه مدنی حیاتی است(دیاموند، ۲۰۰۷).
عوامل موثر بر اعتمادسازی
اعتماد بین خود شهروندان، شهروندان با مقامات حزبی، حاکمیتی، دولتی و نمایندگان منتخب یکی از عناصر اساسی یک جامعه با حکمرانی خوب است. برخی از عوامل اصلی موثر بر اعتماد سازی بررسی شده در پژوهشهای صورت گرفته را میتوان به شرح زیر بیان نمود:
متغیرهای جمعیت شناختی: میزان اعتماد به عوامل جمعیتی مانند سن، جنسیت و سطح درآمد بستگی دارد (کریستنسن و لایگرید[۱۷]، ۲۰۰۵). توسعه اعتماد به دلیل فاصله اجتماعی ناشی از فاصله سنی ، زمینه مذهبی ، درآمد اقتصادی ، تفاوت نقش جنسیتی و ناهمگنی قومی چالش برانگیز است(گلیو و همکاران[۱۸]، ۲۰۱۱). افراد مسن با توجه به سن، به دنبال امکانات رفاهی بیشتری میباشند و به احزابی که دولت رفاه را تبلیغ نمایند گرایش پیدا میکنند. کریستنسن و لایگرید (۲۰۰۵) در تحقیقات خود به این نتجه رسیدند که سن افراد با تمایل به تجربه کردن دولت رفاه، دارای ضریب همبستگی مثبت و بالا است. همچنین این افراد تمایل به کار جمعی و حضور در اجتماع پیدا میکنند. اجماع تجارب به این افراد کمک میکند که اتفاقات را پیشبینی نمایند و دریابند که چرا ، کی و چگونه ممکن است یک اتفاق بیفتد؛ این بینش به افراد کمک میکند تا در برخورد با شعارهای احزاب و دولت و مسائل سیاسی برخورد متفاوتی داشته باشند؛ چرا که سالها کار اجرایی در مناصب مختلف واقعبینی را به آنها آموخته است و امکان تحقق شعارها را بیشتر از دیگران میدانند و سطح انتظارشان واقعبینانه است. این افراد میتوانند با آموزشهای حزبی برای افراد تحصیل کردهای که با مباحث تئوریک روز دنیا آشنایی دارند و جوانانی که آموزش دموکراسی را از مهد کودک شروع کردهاند، سختیهای اجرای تئوریها را متذکر شوند و نگرشهای منفی را بکاهند. بوکارت و ون دوال[۱۹] (۲۰۰۱) در تحقیقات خود به تاثیر نقش آموزش و پرورش و آموزش عالی در آگاهیبخشی نسبت به سختیهای کارهای اجرایی برای افراد تحصیل کرده و جلوگیری از سرخوردگی مواجههی با عالم واقعیت پرداختهاند.
به این ترتیب ازجمله مواردی که احزاب برای اعتمادسازی باید به آن اهتمام بورزند، آموزشهای سیستماتیک و جهتدار است. توانمدسازی از جمله وظایف مهم مدیریتی در سازمانهای امروزی است.از جمله موارد دیگری که در تحقیقات پژوهشگران در خصوص اعتمادسازی نتیجه شده است میتوان به حمایت از مفهوم عدالت اقتصادی، رفع تبعیض جنسیتی، قومی، نژادی، موضعگیری در برابر خشونت از جمله خشونت علیه زنان و کودک آزاری اشاره نمود.
سرمایه اجتماعی: سرمایه اجتماعی به مجموعهای از ارتباطات بین افراد و شبکههای اجتماعی که ناشی از اعتماد متقابل است گفته میشود. ایجاد و حفظ سرمایه اجتماعی برای همه احزاب و حتی افراد بسیار مهم است. پوتنام[۲۰] (۲۰۰۰) میگوید سرمایه اجتماعی میتواند موجب تقویت همکاری و بهطور همزمان گسترش روابط حمایتی دو جانبه در اجتماعات و ملتها گردد و بنابراین میتواند ابزاری ارزشمند برای مبارزه با بسیاری از نارساییهای اجتماعی در جوامع مدرن، همچون جرائم، که جزء جدایی ناپذیر آنها هستند، باشد. برخلاف کسانی که بر منافع عمومی ناشی از شبکه روابط اجتماعی تأکید دارند، اوزی و دانلپ[۲۱] سرمایه اجتماعی را ابزاری برای دستیابی به اطلاعات، تخصص و قدرت بیشتر میدانند. بر این اساس، افراد میتوانند به جای استفاده از سرمایه اجتماعی در جهت نفع سازمان، از آن برای پیشرفت شغلی خود استفاده کنند.
سرمایه اجتماعی از دیدگاه سازمانی پوتنام ممکن است عواقب منفی داشته باشد. اگر نهادهای سیاسی و دموکراسی در کشور به میزان کافی استحکام نداشته باشند در این صورت گروههای صاحب سرمایه اجتماعی بر آنها غلبه خواهند نمود.
احزاب بایستی همراه با سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگیبه دنبال افزایش سرمایه اجتماعی باشند چرا که باعث خوش بینی شهروندان در مورد احزابی میشود که به دنبال جلب اعتماد هستند. احزاب باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که اعتماد حاصل از عملکرد بی ثبات است و می تواند با یک عمل اشتباه از بین برود.
انتخابات عادلانه و رقابتی: مطالعه ای که توسط آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده انجام شده است نشان میدهد که بیش از نیمی از مردم جهان تحت حکومتهای خودکامه اداره میشوند یعنی حقوق مدنی بیشترین غیرنظامیان جهان تضییع میشود (USAID، ۲۰۱۶). انتخابات توام با مشارکت و رقابت آزاد بین سیاستمداران، زمینهای برای توسعه اقدامات دموکراتیک فراهم میکند. این امر موجب آزادسازی سیاسی و پیشگیری از فساد سوء استفاده از قدرت را تضمین میکند(دیاموند[۲۲] ، ۲۰۰۷). ترتیب سمینارها ، میزگردها ، گفتگوهای عمومی، بحثهای سیاسی، نظرسنجیهای عمومی توسط نهادهای حامی مسئول انتخابات در صورتی مثمر ثمر واقع میشوند که انتخابات منصفانه برگزار شود، در غیر اینصورت تمامی تلاشها و هزینهها بیفایده بوده و اعتماد عمومی را زایل خواهد نمود. وقتی فضای مساعدی برای انتخاب با رایگیری فراهم شود و در صورتی که انتخابات منظم، آزاد، عادلانه و رقابتی باشد، اعتماد و اطمینان اثربخش به دولت، مجلس و همه نهادهای انتخای افزایش مییابد (دیاموند، ۲۰۰۷).
منصور صوفی – فعال سیاسی
ادامه دارد
#ارتقای اعتماد اجتماعی
#اعتماد بیدار
[۱] Pew Research Center
[۲] Clark & Veal
[۳] Foster & Frieden
[۴] Oomsels & Bouckaert
[۵] Li
[۶] Kim
[۷] Wheeless and Grotz
[۸] Mayer et al.
[۹] Rousseau et al.
[۱۰] Trustor
[۱۱] Trustee
[۱۲] Luhman
[۱۳] Mcknight & Chervany
[۱۴] Bigley & Pearce
[۱۵] Van de Walle
[۱۶] Lewicki et al.
[۱۷] Christensen & Laegreid
[۱۸] Gleave et al.
[۱۹] Bouckaert & Van de Walle
[۲۰] Putnam
[۲۱] Uzzi and Dunlap
[۲۲] Diamond