یکی از الگوهای مدیریتی موفق در جوامع بشری، بهره گیری از مدیرانی است که توانایی کار کردن با گروه های مختلف و دارای اندیشه و دیدگاه های متفاوت را دارا باشند و به تجربه ثابت شده که هر کشوری که چنین ظرفیتی را از اندیشه ذهنی به اجرای میدانی تبدیل کند، می تواند بر هر […]
یکی از الگوهای مدیریتی موفق در جوامع بشری، بهره گیری از مدیرانی است که توانایی کار کردن با گروه های مختلف و دارای اندیشه و دیدگاه های متفاوت را دارا باشند و به تجربه ثابت شده که هر کشوری که چنین ظرفیتی را از اندیشه ذهنی به اجرای میدانی تبدیل کند، می تواند بر هر مشکل و معضلی که بر سر راه آن قرار گیرد، غالب و پیروز شود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و طی چهل سالی که بر این ملت بزرگ سپری گردید، معدود کسانی را می توان برشمرد که از این ویژگی برجسته برخوردار بوده و دارای دیدگاه وسیع، سعه صدر و تحمل فوق العاده باشند که بتوانند افراد مخالف خود را تحمل کرده و در جهت پیشبرد امور مملکت یا منطقه با آنان همکاری نمایند که نزدیکترین آن ها به زمان ما بر اساس مدارک ثبت شده، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است.
در این سال ها شاهد آن بوده و هستیم که وقتی مدعیان اصلاح طلبی بر سر کار می آیند، اصولگرایان را به طور کامل کنار می گذارند، حتی اگر بهترین و سالم ترین مدیر در جایگاه خود باشند. همین طرز برخورد در مورد مدعیان اصولگرایی نیز صادق است که وقتی اداره امور به دست شان می افتد، چندان تاب تحمل نظر مخالف را نداشته و یا به تلافی بدرفتاری های گذشته طرف مقابل، اقدام به کنارزدن گروه رقیب می نمایند.
در این میان، شهید آیت الله شیخ صادق احسانبخش، موردی کم نظیر است که شایستگی آن را دارد که به عنوان یک الگوی شاخص مدیریتی به مسئولین اجرایی، محققین دانشگاهی و حوزوی، جامعه شناسان و نسل جوانی که او را ندیده یا در زمان حیات وی به سن فعالیت های اجتماعی نرسیده بودند، شناسانده شود.
هرچند او نیز به عنوان یک انسان، ممکن است که در امر تدبیر امور و کوران دست و پنجه نرم کردن با مشکلات عدیده و احساس مسئولیت در قبال جامعه هدف، اشتباه و خطای در محاسبه داشته باشد که آن هم یک امر طبیعی و قابل قبول است.
آیت الله احسانبخش قبل از انقلاب با حضرت امام خمینی(ره) ارتباط نزدیکی داشت و پس از پیروزی به نمایندگی از سوی ایشان در استان گیلان منصوب گردید و پس از ارتحال آن بزرگوار، به عنوان نماینده مقام معظم رهبری تا زمان شهادتش در خرداد ماه ۱۳۸۰، به فعالیت های سیاسی و اجتماعی اش ادامه داد.
بدون هرگونه اغراق و بزرگنمایی در تمجید از شخصیت فردی و اجتماعی آیت ا… احسانبخش باید اذعان کرد که اداره امور استان با حضور بسیار فعال دهها گروه و گروهک سیاسی از مذهبیون و حزب اللهی ها گرفته تا کمونیست ها، منافقین، جبهه ملی و… در اوضاع نابسامان روزها و سال های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب، تا رسیدگی به مشکلات اقتصادی و معیشتی شهرها و روستاها و تأمین امنیت کامل گیلان، کار عظیم و سترگی بود که فقط از عهده آن مرد شجاع، نیرومند، زیرک و باتدبیر برآمد و بدون هرگونه تعارف و رودربایستی و بر اساس نظرات شهروندان، پس از او تا به امروز نیز کسی نتوانست جایش را پر کند و جایگاهش در خاطرات تاریخی گیلانیان هر روز بیش از قبل تثبیت گردیده و در حال تبدیل شدن به یک «اسطوره» است.
مردی که آن چنان دل بزرگی داشت که او را قادر می ساخت تا به راحتی دشمنش را ببخشد، مخالفش را به موافق و موافق را به مدافع و مدافع را به دوستدارش تبدیل کند و درب خانه وی همیشه به روی همگان باز باشد. انسان والایی که علیرغم تحمل درد جانگاه، شبانه روزی و بسیار شدید ناشی از جانبازی بر اثر ترور منافقین کوردل، دردهای مردم او را به تکاپو می انداخت تا هر طور شده راه حلی بیابد و باری از دوش هموطنانش بردارد.
شخصیتی که سال ها به دنبال احداث راه آهن از قزوین به رشت تا آستارا بود و در آغاز هر دوره نمایندگی وکلای مجلس با نگاهی استراتژیک از آنان می خواست تا به موازات خطوط ریلی، بودجه ساخت بزرگراه قزوین به رشت را نیز تأمین کرده و هرچه سریعتر این مسئله حیاتی را به نتیجه برسانند، هرچند که خودش نتوانست شاهد به بار نشستن این دستاوردها در زمان حیاتش باشد.
او روحانی و سیاستمدار عالی مقامی بود که اقتصاد، سیاست و مدیریت را در بالاترین سطح، به خوبی فقه و اصول حوزوی می فهمید و ضمن آن که یکی از سخنرانان مذهبی مشهور در گیلان به شمار می رفت، بر آمارهای روزانه صنعت، کشاورزی و بازار گیلان تسلطی مثال زدنی داشت.
وی از حافظه کم نظیری برخوردار بود و در دیدارهای گوناگون با مسئولین کشوری که به گیلان سفر کرده و به ملاقاتش می رفتند، همیشه دست برتر خود را به رخ می کشید به نحوی که آنان از دیدن شخصی با چنین وسعت اطلاعاتی و تبحر در تحلیل داده ها که به بسیاری از کشورهای دنیا هم سفر کرده و با سیستم های مدیریتی آن ها به طور دقیق آشنا بود، شگفت زده می شدند و آخرین شخصیتی که از ایشان تعریف کرد، خود مقام معظم رهبری بودند که در سفرشان به گیلان ـ در سال ۱۳۸۰ ـ در جلسه ای که تعدادی از وزرای مهم دولت آن زمان نیز حضور داشتند، با مشاهده بیانات مستدل و هنرمندانه نماینده خویش در کلیه زمینه های مربوط به اداره کشور و نمایش تسلط فوق العاده وی بر آمار و ارقام اقتصادی کشوری و منطقه ای به وجد آمده و زبان به تشویق و تمجید ویژه از ایشان گشودند که موجب مباهات و افتخار هر گیلانی است.
پس از رحلت آن روحانی پرتلاش و طی سال هایی که از فقدان او گذشت، هرگاه با مردم در کوچه و خیابان صحبت کرده و می کنیم، با هر عقیده و سلیقه ای که دارند، در هر مشکل عمومی که برای استان و نیز شهر رشت پیش می آید، شهری باشند یا روستایی،تحصیلکرده یا معمولی، دارای مسئولیت و پست مدیریتی یا فرد عادی، اهل غرب گیلان یا شرق و مرکز و جنوب و شمال استان، بدون تردید از آیت الله احسانبخش و زحماتش به نیکی یاد کرده و با نوعی احساس غرور به او می بالند.
پیمودن راه شیخ صادق احسانبخش، برای جانشینانش، جهت تحقق پیشرفت گیلان، در عین دشواری ها و ناملایماتی که دارد، غیرممکن نیست، به شرط آن که با همت عالی در کلیه فعالیت ها، پایمردی در حوادث مهم و تأثیرگذار، بهره گیری از راهنمایی ها و تجربیات افراد کاردان و دلسوز و بردباری در این زمینه، استقبال از نظرات مخالف در شعار و عمل، دریایی بودن دل ها و داشتن چشمانی تیزبین برای دیدن آینده و دوردست ها، همراه باشد.
سیدعبدالباقی اسحاقی
دیدگاهتان را بنویسید