دوشنبه / ۱۹ آذر / ۱۴۰۳
×
تخلف‌های ساکن، عامل ایجاد اختلال در ترافیک!
رييس پليس راهنمايي و رانندگی گيلان عنوان کرد:

تخلف‌های ساکن، عامل ایجاد اختلال در ترافیک!

(قسمت اول) رهبر کبیر عزیز و امام فقید بزرگوار ما، چهره ی درخشانی در عالم بود و حقیقتاً مثل او را نه در این زمان و نه در زمانهای گذشته نداشتیم و در میان چهره های معروف عالم – بعد از انبیا و اولیا(علیهم السّلام) – شخصیتی با این عظمت و خصوصیات مثبت و جامع […]

شخصیت ممتاز حضرت امام خمینی(ره) در کلام رهبری (۱)
  • کد نوشته: 10263
  • شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۹
  • 176 بازدید
  • بدون دیدگاه
  • برچسب ها

    (قسمت اول)

    رهبر کبیر عزیز و امام فقید بزرگوار ما، چهره ی درخشانی در عالم بود و حقیقتاً مثل او را نه در این زمان و نه در زمانهای گذشته نداشتیم و در میان چهره های معروف عالم – بعد از انبیا و اولیا(علیهم السّلام) – شخصیتی با این عظمت و خصوصیات مثبت و جامع الابعاد و جامع الاطراف سراغ نداریم.

    من عقیده قاطع دارم که اگر این بزرگوار همه آن خصوصیات مثبت چون: علم و قاطعیت و هوش و شجاعت و اراده را دارا بود، ولی اخلاص و ارتباط با خدا و تنزه از شرک – به معنای تجنب از اهوای خود و دیگران – را نمی داشت، به این توفیقات دست نمی یافت. این توفیقات بزرگ در زمانی به وجود آمد که تمام نشانه ها حکایت از انزوای دین و کهنه شدن و فرسوده شدن آن و روآمدن تفکرات و اخلاق و شیوه های مادّی و حاکمیت هوسهای شیطانی و بشری در دنیا داشت.

    شخصیت استثنایی و ممتاز

    خصوصیات امام، استثنایی و ممتاز و بی نظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تأمل کنیم، این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر می یابیم. حال که این داغ بزرگ، دلهای ما را گداخته است و غم سنگینی قلبهای ما را می فشارد، خلأ وجود او را بیشتر احساس می کنیم….[۱]

    محو در اراده الهی و تکلیف شرعی

    شخصیت امام تا حد بسیار زیادی به اهمیت و عظمت آرمانهای او مربوط می شد. او با همت بلندی که داشت، هدفهای بسیار عظیمی را انتخاب می کرد. تصور این هدفها، برای آدمهای معمولی دشوار بود و می پنداشتند آن هدفهای والا، دست نیافتنی هستند؛ لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگی ناپذیری و استعدادهای فراوان و تواناییهای اعجاب انگیزی که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود، به کار می افتاد و در سمت هدفهای مورد نظرش پیش می رفت و ناگهان همه می دیدند که آن هدفها محقق شده اند.

    نقطه ی اساسی کار او، این بود که در اراده ی الهی و تکلیف شرعی محو می شد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعاً او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها می مانست و عمل صالحش با خستگی ناپذیری باورنکردنی توأم بود. آن چنان در تداوم عمل صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت می کرد. به همین خاطر، هدفهای بزرگ قابل وصول شد و دست یافتن به قله ها امکان پذیر گردید.[۲]

    شخصیتی عظیم با جامع صفات

    شخصیت عظیم رهبر کبیر و امام عزیز ما، حقاً و انصافاً پس از پیامبران خدا و اولیای معصومین، با هیچ شخصیت دیگری قابل مقایسه نبود. او ودیعه ی خدا در دست ما، حجت خدا بر ما، و نشانه ی عظمت الهی بود. وقتی انسان او را می دید، عظمت بزرگان دین را باور می کرد. ما نمی توانیم عظمت پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، سیدالشّهداء(ع)، امام صادق(ع) و بقیه ی اولیا را حتّی درست تصور کنیم؛ ذهن ما کوچکتر از آن است که بتواند عظمت شخصیت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور کند؛ اما وقتی انسان می دید شخصیتی با عظمت امام عزیزمان و با آن همه ابعاد گوناگون: ایمان قوی، عقل کامل، دارای حکمت، هوشمندی، صبر و حلم و متانت، صدق و صفا، زهد و بی اعتنایی به زخارف دنیا، تقوا و ورع و خداترسی و عبودیت مخلصانه برای خدا، دست نیافتنی است، و مشاهده می کرد که همین شخصیت عظیم، چگونه در برابر آن خورشیدهای فروزان آسمان ولایت، اظهار کوچکی و تواضع و خاکساری می کند و خودش را در مقابل آنها ذره یی به حساب می آورد، آن وقت انسان می فهمید که پیامبران و اولیای معصومین(ع) چه قدر بزرگ بودند.[۳]

    فاتح فتح الفتوح

    در پیامی به مناسبت یکی از فتوحات ارزنده ی شما در جبهه فرمودند: فتح الفتوح، عبارت از ساختن این گونه انسانها و جوانهاست. در حقیقت، فاتح این فتح الفتوح، خود او بود. او بود که این انسانها را ساخت. او بود که این فضا را مهیا کرد. او بود که مسیر را به وجود آورد. او بود که ارزشهای اسلامی را بعد از انزوا و خمول، دوباره احیا کرد. میراث او، همین ارزشها و همین جمهوری اسلامی است. هر کدام از ما در هر مسؤولیتی که هستیم، عشق و محبت وافرمان را به آن عزیز، باید در حفظ و تداوم ارزشها و نظام جمهوری اسلامی مجسم کنیم.[۴]

    عبد صالح و نیایشگر گریان نیمه شب ها

    شخصیتی آن چنان بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ، به جز انبیا و اولیای معصومین(علیهم السّلام)، به دشواری می توان کسی را با این ابعاد و این خصوصیات تصور کرد.

    آن بزرگوار، قوّت ایمان را با عمل صالح، و اراده ی پولادین را با همت بلند، و شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت، و صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، و صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و کیاست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، و ابهت و صلابت رهبری را با رقت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه ی آن در قرنها و قرنها بندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتی دست نیافتنی، و جایگاه والای انسانی او، جایگاهی دور از تصور و اساطیرگونه بود.

    او، رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ایران و امید روشن همه ی مستضعفان جهان و بخصوص مسلمانان بود. او، عبد صالح و بنده ی خاضع خدا و نیایشگر گریان نیمه شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوی کامل یک مسلمان و نمونه ی بارز یک رهبر اسلامی بود. او، به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. او، ملت ایران را از اسارت بیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت و خودباوری بخشید. و او، صلای استقلال و آزادگی را در سراسر جهان سرداد و امید را در دلهای ملل تحت ستم جهان زنده کرد. و او، در عصری که همه ی دستهای قدرتمند سیاسی برای منزوی کردن دین و معنویت و ارزشهای اخلاقی تلاش می کردند، نظامی بر اساس دین و معنویت و ارزشهای اخلاقی پدید آورد و دولت و سیاستی اسلامی بنیان نهاد. و او، جمهوری اسلامی را ده سال در میان طوفانهای سهمگین و حوادث سرنوشت ساز، قدرتمندانه اداره و حراست و هدایت کرد و به نقطه یی مطمئن رسانید. ده سال رهبری او برای مردم و مدیران ما، یادگاری فراموش نشدنی و ذخیره یی بس گرانبهاست.[۵]

    شخصیت ممتاز

    شخصیت امام(ره) با هیچکدام از رهبرهای دنیا قابل مقایسه نیست؛ او را فقط با پیامبران و اولیا و معصومان(ع) می توان مقایسه کرد. او شاگرد و دنباله روِ آنها بود و به همین خاطر نمی توان با رهبرهای سیاسی دنیا مقایسه اش کرد.[۶]

    انسانی حکیم و حلیم و آینده نگر

    امام(ره) انسانی بسیار عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم شناس، تیزبین، حلیم، متین و آینده نگر بود؛ که هرکدام از این صفات، کافی بود که شخصی را در مرتبه یی والا جای دهد و احترام همگان را جلب کند. متانت و بردباری و حلم امام به گونه یی بود که اگر صد نفر در مجلسی سخنانی می گفتند که او آنها را قبول نداشت، تا لازم نمی دانست، حرفی نمی زد و سکوت می کرد؛ در صورتی که اگر در حضور آدمهای معمولی کلمه یی گفته شود که برخلاف عقیده ی آنها باشد، طوفانی در روحشان به وجود می آید که سریعاً پاسخ بدهند.[۷]

    امیر بر هوی ها و خواهش ها

    حقیقتاً برای انسان بزرگ و شخصیت بی نظیری مثل امام عزیز و بزرگوارمان، جا دارد که برگزیده ترین انسانها و هوشمندترین ذهنها و صافترین و پاکترین دلها و جانها، از احساس تعظیم و تکریم سرشار شوند. فرق است میان شخصیتی که به خاطر مقام و سمت ظاهریش مورد احترام و تجلیل واقع می شود، و کسی که شخصیت و عظمت و عمق وجود و آراستگیهای گوناگون او، هر انسان بزرگ و قوی و هوشمندی را به تعظیم و تجلیل و ستایش و تکریم وادار می کند. امام عزیز ما، از این نوع انسانها بود.

    امام(ره)، خصلتهای گوناگونی داشت: بسیار خردمند و عاقل و متواضع و هوشیار و زیرک و بیدار و قاطع و رئوف و خویشتندار و متقی بود. نمی شد حقیقتی را در چشم او واژگونه جلوه داد. دارای اراده یی پولادین بود و هیچ مانعی نمی توانست او را از حرکت باز دارد. انسانی بسیار دلرحم و رقیق بود؛ چه در هنگام مناجات با خدا که از خود بی خود می شد، و چه در هنگام برخورد با نقطه هایی از زندگی انسانها که به طور طبیعی دلها را به عطوفت و رأفت وادار می کند. انگیزه های نفسانی، جاذبه های مادّی، هوی ها و هوسها، نمی توانست به قله ی رفیع وجود باتقوای او دست اندازی کند. او امیر هوی ها و خواهشهای خود بود؛ ولی خواهشها بر او حکومت نمی کردند. صبور و بردبار بود و سخت ترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او، تلاطم ایجاد نمی کرد.

    شخصیت درخشنده

    من قادر نیستم خصلتهای انسانی و والای این مرد بزرگ را که مثل خورشید در تاریخ ایران درخشید، توصیف کنم. سالهای متمادی خدمت امام بودم. از سال ۳۷ با ایشان آشنا شدم و به درس او می رفتم. در دوره های مختلف زندگی و در بحرانهایی که پیش می آمد، رفتار حساب شده ی آن مرد را دیده بودم. این انسان استثنایی، اصلاً از نوع مردم زمان ما نبود. واقعاً نمی توانم خصلتها و خصوصیات این مرد بزرگ را توصیف کنم.[۸]

    عابد و مخلص

    نکته ی اصلی این است که اگر در مجموعه ی ذی قیمتی که شخصیت معنوی امام(ره) را تشکیل داده بود، عنصر عبودیت و اخلاص وجود نمی داشت، او به این موفقیتها نمی رسید. بنابراین، کارهای انجام شده، خیلی عظیمتر از آن است که شخصیتی با همه ی آن خصوصیات منهای ارتباط با خدا بتواند آن کارها را انجام دهد.

    امام که توانست این حرکت عظیم را در دنیا به وجود آورد، به خاطر آن بود که با خدا ارتباط داشت و در این راه ملاحظه ی هیچ چیزی را نمی کرد. امروز که او در میان ما نیست، سیل اعترافها و تعریفها سرازیر شده است و همه ی دنیا به اقدام عظیم او که اقیانوس انسانها را به حرکت درآورد، معترفند. این کار بزرگ، تنها در سایه ی قاطعیت و اراده و هوش و شجاعت و تیزبینی و آینده نگری به وجود نیامد؛ این خصلتها قادر نبودند این طوفان عظیم را پیش آورند؛ عنصر اصلی، ارتباط با خدا و کمک خواستن از او بود که نام امام(ره) و کار او را در تاریخ جاودانه کرد.[۹]

    شخصی ممتاز و جامع صفات

    رهبر کبیر عزیز و امام فقید بزرگوار ما، چهره ی درخشانی در عالم بود و حقیقتاً مثل او را نه در این زمان و نه در زمانهای گذشته نداشتیم و در میان چهره های معروف عالم – بعد از انبیا و اولیا(علیهم السّلام) – شخصیتی با این عظمت و خصوصیات مثبت و جامع الابعاد و جامع الاطراف سراغ نداریم. من عقیده ی قاطع دارم که اگر این بزرگوار همه ی آن خصوصیات مثبت چون: علم و قاطعیت و هوش و شجاعت و اراده را دارا بود، ولی اخلاص و ارتباط با خدا و تنزه از شرک – به معنای تجنب از اهوای خود و دیگران – را نمی داشت، به این توفیقات دست نمی یافت. این توفیقات بزرگ در زمانی به وجود آمد که تمام نشانه ها حکایت از انزوای دین و کهنه شدن و فرسوده شدن آن و روآمدن تفکرات و اخلاق و شیوه های مادّی و حاکمیت هوسهای شیطانی و بشری در دنیا داشت.[۱۰]

    راز موفقیت اخلاص و اتصال به خدا

    به اعتقاد من، مهمترین و تعیین کننده ترین راز موفقیت او، همان اخلاص و توجه و اتصال به خدا بود. ایشان توانست معنای «ایاک نستعین» را در عمل خود مجسم کند و به منبع لایزال قدرت الهی متصل شود. وقتی یک انسان کوچک و ضعیف و ظرف محدودی، خودش را به اقیانوس بی پایانی وصل می کند، دیگر هیچ عاملی وجود ندارد که بتواند بر او فایق آید. اگر هر انسانی همین کار را بکند، همان گونه خواهد شد. البته انسانها به آسانی نمی توانند این کار را بکنند؛ ولی ایشان توانست و کرد. ما باید به قدر وسع خودمان تلاش کنیم. بزرگان در قله ها ایستادند، ما نیز از دامنه ها حرکت کنیم و به آن سمت پیش برویم؛ هرچند به آن قله ها هم دست پیدا نکنیم؛ ولی به هرحال حرکت و رفتن، فریضه و وظیفه ی همه ی ماست.[۱۱]

    عابد و مخلص

    عامل موفقیت رهبر عظیم الشأن ما – آن امام استثنایی و بی نظیر – این بود که توانست اقیانوس عظیمی را این طور به حرکت درآورد و میلیونها انسان را خدایی کند و راه اسلام را، راه زندگی قرار دهد و اسلامی را که همه ی قدرتهای دنیا علیه او بسیج شده بودند، عزیز کند و معنویت و ارزشهای منزوی شده ی معنوی را دوباره احیا نماید.

    او چون مرد خدا بود و برای خود کار نمی کرد، خدا نیز بنده ی صالحش را هدایت کرد و به دل و ذهن او صفا و روشنی یی بخشید، تا راه را پیدا کند. به او جرأت و شهامت داد، تا در مقابل دنیایی از دشمن بایستد؛ و با دل او انس گرفت، تا از روگردانی انسانها در روزگار غربت، وحشت نکند.

    یک روزی امام ما مثل نوح و ابراهیم(علیهماالسّلام)، در غربت و تنهایی و اقلیت بود؛ اما از تنهایی و تهدید نترسید و خدا را از همه ی خلایق بزرگتر شمرد. برادران و خواهران! شما که بندگان مؤمن خدا هستید و به خاطر او قیام و حرکت و اقدام کردید و شعار دادید و تصمیم گرفتید جبهه را پُر کنید و شهید دادید و در راه خدا انفاق کردید و تن های خود را به زحمت انداختید، بدانید که راز اصلی این است که باید با تکیه بر خدا، به دنبال اهداف الهی حرکت کنید.[۱۲]

    امام، علمدار اسلام ناب

    امروز هم در دنیا اسلامی که با ظلم و زورگویی درافتد و چپاولگری و فساد را محکوم کند، وجود دارد. این اسلام باید در انتظار دشمنی ابرقدرتها و امریکا و صهیونیستها و کمپانیهای غارتگر عالم و سلاطین فاسد و رؤسای مفسد امروز دنیا باشد.

    روزی که ما پشت سر امام عزیز و علمدار اسلام ناب، شعارهای اسلام واقعی را مطرح می کردیم، می دانستیم که دشمنها و قدرتها و ابرقدرتها در مقابل ما صف آرایی می کنند. در صدر اسلام هم همین گونه بود. آن روزی که یهودیها و منافقان و کفار و مشرکان، اطراف مدینه ی پیامبر را محاصره کردند و جنگ احزاب و خندق را به وجود آوردند، مؤمنین واقعی گفتند: «هذا ما وعدنااللَّه و رسوله»؛ این، چیز تازه یی نیست. خدا و رسولش به ما گفته بودند که بدها و شریرها و فاسدها علیه شما همدست خواهند شد. بنابراین، آنها چون صدق وعده ی الهی را دیدند، ایمانشان قویتر شد.

    هرجا که اسلام واقعی آشکار شد، اگرچه قدرتهای خبیث و پلید در مقابل آن صف آرایی کردند، اما انسانهای پاک و دلهای مطهر و روحهای صاف و فطرتهای پاک و ناآلوده، با همه ی توان و وجود از آن حمایت کردند. چرا ده میلیون انسان عزادار در ایام رحلت امام(ره) گرد پیکر مطهر آن بزرگوار جمع شدند و آن گونه بر سر و سینه ی خود می زدند؟ چرا صدها میلیون مسلمان در سرتاسر عالم، به خاطر درگذشت یک انسان، این طور عزادار و داغدار شدند؟ محبوبیت امام ما به خاطر چه بود؟ جواب، یک کلمه است: به خاطر اسلام. خود آن بزرگوار این نکته را به ما یاد داد و خود او به ما فهماند و تأکید کرد که به خاطر اسلام، خدا دلها را متوجه انقلاب و رهبر و ملت ایران کرد.

    آن چیزی که به پاها و دلهای شما قوّت داد، تا بتوانید راههای طولانی را طی کنید و به این جا بیایید، اسلام ناب و مدافع مظلوم و ناسازگار با ظالم بود. این اسلام است که دلها را جذب و جمع می کند و نیرویی عظیم و شکست ناپذیر به وجود می آورد. راز اصلی همین نکته است، که ما باید آن را درست درک کنیم و همیشه به یاد داشته باشیم.[۱۳]

    دشمن شناسی، دوست شناسی

    امام خصوصیات ممتاز فردی خیلی داشت؛ اما توفیقات او بالاتر از آن بود که به خصوصیات فردی یک انسان – هرچه هم بالا – متکی باشد. شجاعت و آگاهی و عقل و تدبیر و دوراندیشی امام بسیار ممتاز بود – در اینها هیچ شکی نیست – اما توفیقاتی که آن بزرگوار به دست آورد، خیلی بالاتر از این است که به شجاعت و عقل و تدبیر و آینده نگری زیاد یک انسان متکی باشد.

    آن توفیقها از جای دیگر نشأت می گرفت، که در درجه ی اول از اخلاص او ناشی می شد؛ «مخلصین له الدّین». مخلص خدا بود و کار را فقط برای او – ولاغیر – انجام می داد. لذا اگر همه ی دنیا هم در مقابل او قرار می گرفتند و از او چیزی می خواستند که مورد رضای خدا نبود، انجام نمی داد.

    در درجه ی دوم، توکل و حسن ظن به خدا داشت. هیچ کاری در نظر او خارج از قدرت الهی نبود. کارهای بزرگ، حرکتهای عظیم، کندن کوههای راسخ و جبال راسیات برای او میسور بود؛ چون عقیده داشت که به خدا متکی است و خدا او را کمک می کند؛ و چون به خدا توکل داشت، لذا با حسن ظن می نگریست.

    امام دو خصوصیت دیگر هم داشت، که این هم جز با نورانیت الهی ممکن نبود، و آن عبارت بود از: دشمن شناسی و دوست شناسی. در شناخت دشمنها و دوستها اشتباه نکرد. از اول دشمنها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم در مقابلشان ایستاد، و نیز از اول دوستها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم از دوستی آنها منتفع شد.[۱۴]

    ذات ممتاز و تربیت شده

    مکرراً در طول این چند سال فکر می کردم و به ذهنم می رسید که بخش مهمی از پیروزیهای ما، ناشی از روحیات شخص امام(ره) است. یعنی آن بزرگوار، علاوه بر این که حقاً و انصافاً یک ذات ممتاز و تربیت شده و ریاضت کشیده و روی خود کار کرده بود – همه ی کسانی که از قدیم ایشان را می شناختند، این نکته را تصدیق می کنند – اما احساس می کردیم که در همین دوران انقلاب هم، ایشان در درون خود متوقف نبودند و مثل اولیای خدا و وجود مقدس پیامبر و ائمه – که دایماً در حال پیشرفت و تحول و تکامل بودند – سیر پیشرفت و تکامل را طی می کردند.

    لحظه ی بعثت رسول اکرم(ص)، مثل لحظه ی رحلتشان نبود. در این بیست وسه سال، ایشان خیلی پیشرفتها و ترقیات داشتند که برای ما افراد عادی، دهشت انگیز است. مؤمن این گونه است و لحظه به لحظه در حال پیشرفت می باشد. امام(ره) نیز عیناً همین طور بودند و ما آن را – مخصوصاً در مواقع خاص – احساس می کردیم. مثلاً در ماه رمضان، ایشان معمولاً هیچ ملاقاتی نداشتند و بیشتر به خودشان می پرداختند. بعد از ماه رمضان که انسان با ایشان ملاقات می کرد، محسوس بود که نورانیتر و معنویتر شده اند. یقیناً بسیاری از موفقیتهای انقلاب و این ملت، ناشی از همان کانون جوشان منوّر بود.[۱۵]

    لطافت و روح عرفانی

    هویت هنری امام، بعد از رحلتشان برای همه آشکار شد. شاید خیلیها اصلاً نمی دانستند که امام اهل شعر یا شاعر است؛ آن هم شعر با این مایه از لطافت عرفانی وآن سوخته حالی مخصوص یک انسان عارف دلباخته. این بزرگوار، با آن روح عرفانی، همان کسی است که صدایش قویترین صداها علیه استکبار جهانی بود. یعنی لطافت روحی با قوّت اراده ی آن چنانی همراه می شود و بزرگترین کارهای روزگار ما را انجام می دهد.

    واقعاً تشکیل جمهوری اسلامی، فقط تشکیل یک حکومت جدید و از بین بردن یک حکومت قدیم نبود؛ کار خیلی مشکلتر از این بود. در دنیایی که همه چیز در جهت مادّیت است و شاید حدود دویست سال است که به طور برنامه ریزی شده، علیه ادیان و بخصوص علیه اسلام کار می شود، تأسیس حکومت اسلامی در یکی از حساسترین نقاط دنیا، واقعاً کار معجزه آسایی بود. آن بزرگوار، با قوّت اراده ی خودش توانست همه ی نیروهای عظیم مردمی را به کار گیرد و این معجزه را به کمک پروردگار تحقق ببخشد.

    خیلی مهم است که آن روح لطیف، در طول سالهای متمادی مبارزه – که مشکلات فراوانی به همراه داشت – با قوّت اراده و استقامت در راه، یک سر مو به چپ و راست نرفت. به نظر من، ایشان برای همه ی ما و شما به عنوان هنرمندان متعهد و مؤمن و برای هر قشری به عناوین مختلف، الگو هستند و بایستی از ایشان تعلیم گرفت.[۱۶]

    مرد استغاثه و مناجات و دعا

    اعتقادم این است که اگر امامِ بزرگوارِ بی نظیرِ ما – که واقعاً در میان مردم این زمان، نظیری برای ایشان نمی شناسیم و بعد از ائمه ی هدی و اولیاءاللَّه(علیهم السّلام) نظیر ایشان را بسیار کم سراغ داریم – با این مفاهیم مأنوس نبود و با مناجات و دعا سروکار نداشت و اهل تضرع و استغفار و استغاثه و گریه و توسل نبود، بسیار بعید بود که خدای متعال این همه توفیق را به ایشان ارزانی بدارد. موفقیتهای این بزرگوار، به میزان زیادی مرهون همین ارتباط با خدا و باز بودن راه دلِ او با درگاه الهی و استغاثه و مناجات و دعا بود. انسان، پیشرفت لحظه به لحظه ی این مرد معنوی و الهی را در طی سالهای اخیر احساس می کرد. هر ماه رمضانی که بر این بزرگوار می گذشت، انسان می دید که نورانیتر شده و خدای متعال او را هدایت می کرده است.[۱۷]

    سیر دائمی به سوی کمال

    این امامی که شماها و دنیا را این طور دلباخته کرد – دلباختگی هم نبود، دلها را از جا کند؛ همچنان که دنیا را زیرورو کرد – راز کارش در یک کلمه بود. مشکل من و امثال من هم این است که این کلمه را درست بفهمیم و بتوانیم عمل کنیم. گفتنش به زبان آسان است؛ عمل کردنش سخت است. آن کلمه یی که ماها شاید حتّی درست نتوانیم آن را بفهمیم، او بدان عمل کرده بود. آن کلمه، عبارت از سیر دایمی به سوی کمال بود. شما خیال نکنید که امامِ سال ۶۸ که به جوار الهی رفت، همان امامِ سال ۵۷ بود که وارد ایران شد. نخیر، امام خیلی جلو رفته بود، خیلی پیشرفت کرده بود، خیلی بالا رفته بود.

    درست است که ما منازل امثال آن بزرگوار را نمی توانیم بفهمیم؛ اما از همین پایین که انسان نگاه می کند، اوج آن باز بلندپرواز را می بیند. خدا شاهد است که بعد از هر ماه رمضان، گاهی که خدمت امام می رسیدم، برایم محسوس بود که در این ماه رمضان، امام نسبت به گذشته بالاتر رفته، پرواز کرده و از مادّه دورتر شده است. روزبه روز جلوتر می رفت و خودش را کاملتر می کرد. انسان مؤمن، این است. «من ساوی یوماه فهو مغبون». اگر دو روزمان مثل هم باشد، سرمان کلاه رفته است. مغبون، یعنی فریب خورده، سرکلاه رفته. و کسی که فردایش از امروزش بدتر باشد، «فهو ملعون»؛ یعنی طرد شده است.[۱۸]

    راز توفیقات پیوسته

    امام عظیم الشأن که فجر انقلاب اسلامی را در دل تاریکیهای مادّیت و فساد و ظلم و فسق کنونی جهان به درخشش آورد، شاگرد صادق و مؤمن و مخلص مکتب نبوی بود؛ و این بود سرّ توفیقات پیوسته و محیرالعقول او در برانگیختن مردم و در هراس افکندن به دل ظالمان و جهانخواران و در پیروزیش در صحنه های گوناگون.[۱۹]

    رهبر و زمامدار، زاهد و عارف

    آنچه که در دوره بعد از تشکیل نظام اسلامی، از ابعاد وجودی امام مشاهده شد، به نظر من به مراتب مهمتر و عظیمتر بود از آنچه که قبلاً دیده شده بود. در این دوران، امام – این شخصیت برجسته و ممتاز – در دو بُعد و دو چهره مشاهده می شود: در دوران حکومت، یک چهره، چهره رهبر و زمامدار است؛ یک چهره، چهره یک زاهد و عارف. ترکیب این دو با هم، از آن کارهایی است که جز در پیامبران، جز در مثل داود و سلیمان، جز در پیامبری مثل پیامبر خاتم صلّی اللَّه علیه وآله وسلّم انسان نمی تواند دیگر پیدا کند. اینها حقایقی است که ملت ایران در طول سالهای متمادی آنها را لمس کرده؛ ما هم که از نزدیک شاهدش بودیم و دیدیم. تربیت اسلامی و قرآنی این است. امام به چنین چیزی همه را دعوت می کرد؛ نظام اسلامی را برای تربیت انسانهایی از این قبیل می خواست و می پسندید؛ همان طور که خود او مظهر اعلای آن بود. در چهره یک حاکم و زمامدار و رهبر، امامِ بزرگوار مردی هوشیار، باشهامت، باتدبیر، باابتکار و دریادل بود. امواج سهمگین در مقابل او چیز کم اهمیتی محسوب می شدند. هیچ حادثه سنگینی نبود که بتواند او را شکست دهد و او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار کند…

    امام در موضع یک انسان مقتدر و یک انسان بااراده بود؛ انسانی که اگر جنگ پیش بیاید، می تواند تصمیم بگیرد؛ اگر صلح هم باشد، می تواند تصمیم بگیرد. برای اداره یک کشور و برای مواجهه با دشمنان، می تواند تصمیم گیری کند. اما همین انسان، در چهره زندگی شخصی و خصوصی خود، یک انسان زاهد و عارف و منقطع از دنیاست. البته منظور، دنیای بد است؛ همان چیزی که خود او می گفت دنیای بد، آن چیزی است که در درون شماست. این ظواهر طبیعت – زمین و درخت و آسمان و اختراعات و امثال اینها – دنیای بد نیست. اینها نعمتهای خداست؛ باید اینها را آباد کرد. دنیای بد، آن خودخواهی، آن افزون طلبی و آن احساس تعلّقی است که در درون انسان است. امام از این دنیای بد به کلّی منقطع بود.[۲۰]

    دارای دو خصوصیت صبر و یقین

    مایلم عرایض خود را با آیه ای از قرآن آغاز کنم که امام بزرگوار ما مصداق آن بود. در سوره مبارکه سجده، خدای متعال ضمن بیان حالات ملتها و اقوام و انسانهای مبارز و پر تلاشِ مؤمن، این تعبیر را می فرماید: «و جعلنا منهم أئمّه یهدون بأمرنا لمّا صبروا و کانوا بأیاتنا یوقنون»؛ کسانی که دو خصوصیت و دو امتیاز را در خود به وجود آوردند، به این موهبت بزرگ سرافراز شدند که خدای متعال زمام هدایت مجموعه های انسانی را به آنها سپرد. آن دو خصوصیت، یکی صبر و دیگری یقین؛ «لمّا صبروا و کانوا بأیاتنا یوقنون». یقین، همان ایمان آگاهانه و روشن بینانه است که وسوسه ها نمی تواند آن را در دل انسان، سست بنیاد کند. صبر، خصوصیتی است که به یک انسان بزرگ این امکان را می دهد که در راه آرمانهایی که آگاهانه و روشن بینانه انتخاب کرده است، به هنگام مواجهه با مشکلات، خود و راه خود را گم نکند؛ هدف را فراموش نکند و منصرف نشود. همه پیغمبران، همه هدایتگران و همه کسانی که توانسته اند در مسیر تاریخِ بشر یک اثر ماندگار و تحسین برانگیز از خود به جا بگذارند،…. امام راحل ما، این تجدید کننده حیات اسلام در میان ملّت ما و امّت اسلامی، از این دو خصوصیت برخوردار بود.

    امروز بعد از چهل سال که از واقعه پانزدهم خرداد می گذرد، شما ملاحظه می کنید که نهضت مظلوم امام، دنیای اسلام را فراگرفته است. یک روز در همین شهر تهران و در قم، مثل امروز و فردا، کسانی مظلومانه جان باختند؛ چون نام اسلام را به پیروی از امام بزرگوار فریاد می کردند؛ چون با سلطه بیگانه بر این کشور و با استثمار منابع حیاتی این کشور به وسیله بیگانگان مخالف بودند. آن روز هر کس به این صحنه نگاه می کرد، شاید گمان می برد که این سخن و این فریاد به پایان رسیده است. امام را با قساوتِ هرچه تمامتر دستگیر و از خانه اش ربودند؛ مردم را با وحشیگری هرچه بیشتر سرکوب کردند؛ اما این فکر با الهام از همین قاعده بزرگ الهی – یعنی توأم شدن صبر و یقین – راه خود را ادامه داد. امام پانزده سال مبارزه کرد و به برکت همان ایمانِ آگاهانه توانست ملت ایران را یکپارچه به صحنه رویارویی با استبداد داخلی و استکبار بین المللی بکشاند. وقتی ملت در معرکه ای پای خود را وسط گذاشت، پیروزی در آن معرکه حتمی است.

    فرق امام بزرگوار ما و دیگر مصلحان تاریخ اسلام در یکی دو قرن اخیر همین بود. امام وارد صحنه شد، وسط میدان آمد، میان مردم بود، با مردم حرف زد، اصول خود را برای مردم تبیین کرد و آنها را به ایمان روشن بینانه و آگاهانه ای مثل ایمان خود رساند؛ آن گاه ایمان و انگیزه مردم و تعالیم اسلام، معرکه را به سود حقّ و حقیقت تمام کرد. دیگران نمی توانستند و نتوانستند این مرحله دشوار را پیش ببرند؛ اما امام توانست. ملت ایران به این اصول اعتقاد پیدا کرد، ایمان آورد و در راه آن به مجاهدت پرداخت. نتیجه این شد که اوّلاً نظام اسلامی علی رغم همه کارشکنیها و دشمنیها به پیروزی رسید و روزبه روز تا امروز ریشه دارتر شد و ثانیاً فکر تحقّق و حیات دوباره اسلام و نجات امّت اسلامی از ظلم و استکبار قدرتهای مستکبر، در مرزهای این کشور محدود نماند[۲۱]

    برخورداری از روحیه حسینی

    در تمام عمر ده ساله حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالی علیه، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینی بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدی از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنی همان برخورداری از روحیه حسینی.

    جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار، گاهی برای انسانی که رنج می بُرد، اشک می ریخت و یا در چشمانش اشک جمع می شد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی سرشار از محبّت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبّت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش نلرزید و نلغزید. از راهْ برنگشت و عقب نشینی نکرد. همه دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمی شود ترساند. این، نعمت بسیار بزرگی است که دشمن احساس کند عنصری چون امام، با ترس و تهدید از میدان خارج نمی شود. امام، با منش و شخصیت درخشان خود، کاری کرد که همه در دنیا، این نکته را فهمیدند. فهمیدند که این مرد را از میدان نمی شود خارج کرد؛ تهدید نمی شود کرد؛ با فشار و با تهدیدهای عملی هم نمی شود او را از راه خود منصرف کرد. لذا مجبور شدند خودشان را با انقلاب تطبیق دهند…[۲۲]

    ادامه دارد

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *