در سالهای اخیر استفاده ابزاری از نام تیمهای فوتبال محبوب به یکی از ابزارهای متداول برای جلب توجه عمومی و رسیدن به اهداف شخصی در عرصههای سیاسی و مدیریتی تبدیل شده و این روش که در ابتدا ممکن بود برای عوام فریبنده به نظر برسد، اکنون به رویهای نخنما و حتی منفور در بین هواداران و مردم آگاه تبدیل شده است.
افرادی که در گذشته برای ورود به شوراهای شهر یا مجلس خود را به عنوان هوادار دو آتشه معرفی میکردند یا شب ها خواب رنگی این تیم ها را می دیدند، به تدریج اعتبار خود را نزد افکار عمومی از دست دادهاند؛ زیرا مردم و هواداران تیم های ورزشی به تجربه دریافتهاند که این رفتارها نه از سر عشق واقعی به تیم بلکه با هدف سوءاستفاده از احساسات پاک هواداران صورت میگیرد.
امروز شاهد گونه جدیدی از این رفتارها هستیم، جایی که برخی مسئولین یا افراد در پی پست و مقام به جای تکیه بر شایستگی و تواناییهای واقعی خود از طریق ارتباط با لیدرها، سکوهای هواداری و افراد منتسب به باشگاه خود را به عنوان حامی واقعی تیمها معرفی میکنند. این رفتارها نه تنها به ضرر جایگاه اجتماعی خود افراد تمام میشود، بلکه اعتماد هواداران را نسبت به فضای مدیریتی و سیاسی تضعیف میکند.
چنین رویکردی نه تنها اخلاقی نیست، بلکه نشاندهنده ضعف در ارائه برنامهها و شایستگیهای مدیریتی است؛ مسئولیتپذیری و تعهد به اهداف واقعی جامعه و نه بهرهبرداری از عواطف ورزشی باید معیار اصلی پذیرش مسئولیتها باشد.
هواداران ورزشی و در کل مردم جامعه امروزه آگاهتر از آن هستند که این بازیهای سطحی را بپذیرند و با یک دلنوشته در فضای مجازی فریب بخورند!
بنابراین وقت آن رسیده که این افراد به جای پنهان شدن در پشت نام تیمها، از راه شفافیت و صداقت به دنبال اعتمادسازی باشند و خلاصه کلام اینکه مردم و هواداران دیگر فریب این ترفندهای تکراری را نخواهند خورد.
اعتقاد داریم صداقت، کارآمدی و خدمت به جامعه بهترین ابزار برای کسب مشروعیت و مقبولیت است نه سوءاستفاده از عشق مردم به تیمهای محبوبشان!
در خاتمه هم معروض می دارم که یادتان باشد وزیر و نماینده مجلس و… هم تاکنون نتوانسته اند مشکل ساختاری فوتبال ایران را حل کنند؛ شماها که جای خود دارید! با پیام و پست های اینستاگرامی در فضای مجازی و حضور در جمع حامیان و طرفداران تیم های فوتبالی و… هیچ چیز درست نمی شود!
فرهاد خراسانی- وکیل دادگستری/ پیشکسوت فوتبال
دیدگاهتان را بنویسید