یکی از عوامل اصلی در رکود و یا تنزل سطح فرهنگی و تمدنی هرجامعه ای، رشد تحجر و جمود در اندیشمندان، کارگزاران و دست اندرکاران آن جامعه است، این درد مصیبت بار در رکود فرهنگ و تمدن اسلامی نقش داشته و دارد.
برای واژه تحجر معانی مختلفی چون ایستایی و تحول ناپذیری برشمرده اند که در حوزه های رفتار و اندیشه گانی رخ می دهد، اگر همین رخوت و ایستایی در حوزه گرایش ها و رفتارهای ظاهری خود را نشان دهد به آن اصطلاحاً جمود گفته می شود.
در قرآن کریم ، آیه ۷۴ سوره بقره ، این دسته از افراد هدایت ناپذیر معرفی شده اند. کسانی که نمی توانند به معرفت و حقیقت الهی دست یابند.
شاید بتوان زمینه پیدایش تحجر و جمود فکری و رفتاری در جهان اسلام را به دوره متوکل عباسی (۴۷-۲۳۲ق) دانست ، وی برخلاف خلفای پیش از خود از متعزله رویگردان شد و به شدت با مناظرات و جدل های علمی مخالفت کرد وحتی جرم شلاق و مجازات را برای اهالی مباحثه و جدل در نظر گرفت.
نتیجه این رویکرد متوکل ، رشد تفکر احمدبن حنبل ، سلفی گری و اهل حدیث بود، امام محمد غزالی نیز در آثار مختلف بویژه احیاء علوم الدین و تهافت الفلاسفه ، در برابر اهالی تعقل ایستادگی کرد.
شهید مطهری معتقد است جریان های فکری که باید نام شان را افراطی یا جهالت گذاشت، مانع رشد تفکر و تعقل اسلامی شده اند، ایشان با تحلیل جریان های فکری منحرف، سه جریان کلی را در این زمینه شناسایی کرده اند :
۱- جریانی که باعث مهجور ماندن عترت و انزوای سیره نبوی شدند، شعار آن ها حسبنا کتاب الله بود.
۲- جریانی با شعار حسبنااحادثینا و اخبارنا ، به مهجور ساختن قرآن و دور ماندن مردم از معارف اصیل اسلامی و مبادرت ورزیدند.
۳- گروهی که با شعار این التراب و رب الار باب با طرح موضوع انحرافی معرفت نا پذیری و دست نیافتنی بودن آموزه های قرآنی ، فهم و تفسیر قرآن را به انحراف کشاندند.
در مجموع جریانات فکری و سیاسی اسماعیلیه ، حنابله و اخباری گری در دو مذهب شیعه و اهل سنت ، ضربه بزرگی به رشد و استمراری تعقل اسلامی زده و می زنند.
علیرضا مددی مژدهی – پژوهشگر حوزه اجتماعی