چهارشنبه / ۱۴ آذر / ۱۴۰۳
×
افزایش سهم رشت از محل اعتبارات ملی
رئیس شورای شهر رشت تاکید کرد؛

افزایش سهم رشت از محل اعتبارات ملی

حمید بلوری، مدیرمسئول انتشارات بلور: 

تلاش می‌کنیم از پا نیفتیم!

به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی با مدیرمسئول انتشارات بلور گفتگویی انجام داده ایم که در زیر می خوانید
تلاش می‌کنیم از پا نیفتیم!
  • کد نوشته: 37895
  • یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳
  • 35 بازدید
  • بدون دیدگاه
  • گفتگو: مجید مصطفوی

      بازباران خبر: به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی با مدیرمسئول انتشارات بلور گفتگویی انجام داده ایم که در زیر می خوانید.
      
    ▪️لطفا ضمن معرفی خود بفرمایید چگونه و از چه زمانی وارد کار نشر شدید؟
      □ حمید بلوری متمدن هستم و در سال ۱۳۳۹ در شهر رشت به دنیا آمدم. از کودکی تا اتمام تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان در رشت زندگی می‌کردم. در سال ۱۳۵۷ پس از پایان دوره دبیرستان و شرکت در کنکور در رشته جامعه‌شناسی دانشگاه تهران قبول شدم و به تهران رفتم.
       ترم اول دانشگاه هم‌زمان شد با اوج‌گیری انقلاب و دانشگاه هم تعطیل شد. در این مدت با توجه به علاقه و سابقه‌ای که در زمینه کتاب داشتم، هفته‌ای ۳ بار به تهران می‌رفتم و با ۵۰۰۰ تومان سرمایه‌ای که یکی از دوستان در اختیارم گذاشته بود، حدود ۲ کارتن کتاب می‌خریدم و صبح فردا نزدیک میدان شهرداری رشت در عرض یک ساعت همه را با تخفیف و به هر قیمتی که با احتساب هزینه رفت و برگشت برایم تمام شده بود، می‌فروختم و روز بعد دوباره عازم تهران می‌شدم.
    پس از پیروزی انقلاب و آغاز به کار دانشگاه تا هنگام انقلاب فرهنگی در دانشگاه مشغول تحصیل بودم. با شروع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دوباره دانشگاه به حوزه علمیه قم رفتم و در آنجا مشغول تحصیل شدم. در این مدت و تا پیش از بازگشایی دانشگاه ازدواج کردم و اولین فرزندم نیز به دنیا آمد. از همان زمان دانشجویی و حتی در زمان تحصیل در حوزه به عنوان معلم حق‌التدریس در آموزش و پرورش کار می‌کردم ولی از سال ۱۳۶۰ با تشویق یکی از اساتید در انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی مشغول به کار شدم و به صورت جدی در حوزه نشر وارد شدم. اشتغال به کار در آنجا سرآغاز فعالیت در زمینه کتاب و نشر و سپس مطبوعات بود که تا هم‌اکنون به مدت ۴۳ سال ادامه دارد. البته کم کم به جز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی با ناشران و نشریات متعددی نیز همکاری داشته‌ام.
     در سال ۱۳۷۴و در عین حال که در اوج دوران تحصیل (دروس خارج حوزوی) بوده و از نظر کاری نیز در دوران شکوفایی بودم به دلایل شخصی و اینکه احساس کردم زمانی است که وظیفه دارم در کنار پدر و مادر سالخورده‌ام باشم، خانواده و زندگی را به رشت منتقل کردم و دوباره ساکن رشت شدم.

    ■ چطور شد که انتشارات را به صورت تخصصی به علوم قرآنی محدود کردید؟
     □ باید عرض کنم که بیشتر از یکسال طول کشید تا توانستم انتشارات «کتاب مبین» را به ثبت برسانم و تأسیس کنم. همان‌طور که از عنوان انتشارات برمی‌آید (و یک اصطلاح قرآنی‌است) فعالیت تخصصی در حوزه نشر علوم و معارف قرآنی را هم به دلیل تحصیلاتم و هم به دلیل تعلقات قلبی و اعتقادی انتخاب کردم.البته برایم مشخص بود که فعالیت انتشاراتی، آن‌هم نه به عنوان کلی مذهبی بلکه به صورت تخصصی در حوزه قرآنی در شهرستانی مثل رشت با چه دشواریی‌هایی روبرو خواهد بود، ولی شاید به دلیل یک جور حس ناسیونالیستی بچه‌های گیلان که همیشه می‌خواهند به یک صورتی پرچم‌شان را بالا نگه دارند، مایل بودم که این کار فرهنگی و قرآنی به نام گیلان و رشت صورت گیرد.

    ■ آیا با انتخاب این محدودیت (نشر در حوزه علوم قرآنی) به موفقیتی هم دست یافتید؟
     □ نخست باید به این نکته اشاره کنم که ارتباط گسترده با بسیاری از بزرگان، اندیشمندان و پژوهشگران علوم قرآنی در این مسیر سخت و ناهموار یار و یاوری ارزشمند برایم محسوب می‌شد به صورتی که تنها پس از ۳ سال کار و انتشار آثاری درخور توجه و ارزشمند به عنوان یک ناشر مهم و معتبر در این حوزه در سطح کشور شناخته شدم. البته هنوز هم برای بسیاری جای تعجب داشت که چگونه چنین انتشاراتی به جای قم و تهران و یا مشهد در شهر رشت شکل گرفته است.
      در سال ۱۳۸۰ در نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم به عنوان ناشر برگزیده شهرستانی در حوزه قرآنی برگزیده شدم و در نمایشگاه سال بعد، در رقابت با ناشران بزرگی مثل آستان قدس رضوی با آن‌همه بودجه و امکانات موفق شدم که به عنوان «خادم قرآن» کشوری برگزیده شوم.   به یاد دارم که در هنگام دریافت لوح خادم قرآنی و جایزه آن(۱۴ سکه تمام) وقتی که جناب آقای مسجدجامعی(وزیر محترم وقت) در رابطه با فعالیت‌های قرآنی بنده آن هم در شهر رشت به ریاست جمهوری وقت، جناب آقای سید محمد خاتمی توضیح می‌دادند، ایشان هم ابتدا تعجب ولی در ادامه بسیار تشویق کردند.
     ■ بفرمایید چرا ناشران تخصصی همچون گذشته  دیگر فعال نیستند؟
    باید عرض کنم که فعالیت انتشاراتی به صورت تخصصی هم محاسن و هم مشکلات خاص خودش را دارد. در واقع هم محدویت‌هایی برای ناشر ایجاد می‌کند و هم مزیت‌هایی به دنبال دارد. از یک طرف به صورت چراغی روشن، راه و مسیر را برای شما و برای مؤلفانی که قرار است با آنها کار کنید، مشخص می‌کند ولی از طرف دیگر مخاطبان شما را محدود و خاص می‌کند.

    از اول می‌دانید آثاری که منتشر می‌کنید به درد هر خواننده و مخاطبی نمی‌خورد. فقط کسانی که به این حوزه بسیار خاص علاقه و تعلق خاطری دارند، می‌توانند مشتری کار شما محسوب شوند.
      بنابراین اگر کسی بخواهد تخصصی کار کند باید با چشمان باز و توجه به چنین پیامدهایی که حتما اثرات اقتصادی محدودکننده هم به دنبال دارد، تصمیم بگیرد. نکته دیگری که لازم است اضافه کنم اینکه اگر شما بخواهید مطابق تعریفی که از یک ناشر واقعی وجود دارد، یعنی به عنوان شخص یا مؤسسه‌ای که برای امر فرهنگی مکتوب «سرمایه‌گذاری» می‌کند، عمل کنید و مبنای کار خود را انتشار اثر فرهنگی قابل اعتنا و تأثیرگذار در رشد فرهنگی قرار دهید و به دنبال کارهای عوام‌‌پسند و باری به هرجهت نباشید، بدون تردید با راهی سخت‌تر و مشکلاتی افزون‌تر به عنوان یک ناشر تخصصی، مواجه خواهید بود که تحمل آن به‌ ویژه برای کسی که در فضای چاپ و نشر ایران کار می‌کند و از هیچ پشتوانه مادی و رانتی برخوردار نیست، اگر نگویم غیرممکن حداقل تحملی طولانی و طاقت‌فرسا را می‌طلبد.
      متأسفانه وجود و گستره چنین مشکلاتی است که بخش اعظم ناشران ما را از دایره تعریف واقعی خود خارج کرده و به دلیل وجود انواع و اقسام ریسک بالا نمی‌خواهند و یا توان سرمایه‌‌گذاری را ندارند و تنها به واسطه‌ای مابین مؤلف و چاپخانه تبدیل شده‌اند.
     ▪️ظاهرا انتشارات دیگری هم به نام «بلور» دارید، در این باره هم توضیح می‌دهید؟
     □ در سال ۱۳۸۴ با مشکل سخت قلبی مواجه شدم که منجر به چندبار بستری شدن طولانی مدت در بیمارستان و عمل قلب باز در شرایط استثنایی شدم. به همین دلیل بیش از یک‌سال همه کار و فعالیت انتشاراتی‌ام با توقفی طولانی روبرو گردید که پس از بهبودی نسبی و آماده شدن برای فعالیت مجدد با توجه به اینکه فرزندانم به تدریج از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شدند به یاریم آمدند و هرچند پیش از آن هم به صورت جسته گریخته و پاره وقت همکاری می‌کردند، اما از آن تاریخ به بعد به صورت تمام وقت با قدرت جوانی و فکر و اندیشه نو در کنارم قرار گرفتند.
      البته با توجه به اینکه فعالیت تخصصی در حوزه علوم قرآنی را اقتصادی نمی‌دانستند (که حق نیز با آنان بود)، بنابراین انتشارات جدیدی به نام «بلور» را پایه‌گذاری کردند که به صورت عمومی در همه زمینه‌ها از شعر و ادبیات و رمان و گیلان‌شناسی و… به خصوص در حوزه کودک و نوجوان شروع به فعالیت کرد که تاکنون هم بسیار موفق بوده و در مدتی اندک، توانسته اعتبار و عنوان خوب و درخوری برای خود پیدا کند و البته تجربه‌های بنده نیز کمک‌کارشان بوده و هست.
      تا پیش از ماجرای همه‌گیری کرونا فعالیت فرزندانم در انتشارات بلور در حدی بود که سالانه بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب منتشر می‌کردند و همچنان رو به رشد بود. تا آن زمان، انتشارات بلور جزء معدود ناشران شهرستانی بود که در تمام نمایشگاه‌های استانی کتاب و نیز نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با تمام توان شرکت داشت و خوشبختانه از فروش و استقبال خوبی هم برخوردار بود. بعضی از کتاب‌ها را برای نمایشگاه کتاب تهران به صورت تیراژ جداگانه چاپ می‌کردیم.
      اما متأسفانه با شروع کرونا و تعطیلی تمام نمایشگاه‌های کتاب استانی و حتی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران ضربه بزرگی به بسیاری از کسب وکارها و از جمله فعالیت‌ها در حوزه نشر و به‌طور اخص به ناشران شهرستانی فعال وارد آمد.
      با توجه به این‌که امکان حضور ناشران شهرستانی در مدار سیستم پخش کتاب تهران تقریبا غیرممکن است و پخشی‌های کتاب تهران، چندان رغبتی به ناشران شهرستانی و آثارشان (جز به صورت مبادله) از خود نشان نمی‌دهند، لذا بهترین و شاید تنهاترین راه برای فروش کتاب‌های منتشره، حضور گسترده در نمایشگاه‌های کتاب استانی و نیز نمایشگاه کتاب تهران بود که آن هم با شیوع کرونا و با آخرین حضور در بهمن یا اسفند ۱۳۹۸ در نمایشگاه ناتمام کتاب زاهدان به پایان رسید و حتی بعد از پایان قضیه کرونا و بازگشایی نمایشگاه کتاب تهران به دلیل مخالفت مدیران وقت وزارت ارشاد در دولت سیزدهم با برگزاری نمایشگاه‌های کتاب استانی تا به امروز نیز از این فرصت محروم مانده‌ایم.
     ▪️به عنوان سوال پایانی فکر می‌کنید که افزایش سرسام‌آور قیمت کاغذ و گلاسه و ظهور و گسترش فضای مجازی چقدر در میزان خرید و مطالعه کتاب خانواده‌ها تأثیرگذار بوده و آیا برای برون رفت صنعت نشر از این وضعیت اقداماتی صورت گرفته است؟
      □ اول از همه در زمینه تأثیر فضای مجازی بر میزان مطالعه باید عرض کنم که برای ارائه یک پاسخ درست باید به مطالعات و پژوهش‌هایی که در این زمینه صورت گرفته است، مراجعه کرد ولی به تصور بنده هرچند که نمی‌توان تأثیر آن را نادیده گرفت ولی در عین حال، وضعیت بحرانی نشر را نمی‌توان به طور عمده، ناشی از آن دانست. عوامل مؤثر دیگری وجود دارند که قابل قیاس با استفاده از فضای مجازی نیست.

    هم اکنون در بسیاری از کشورها، فضای مجازی به صورت گسترده‌تر و با سرعت بالا و باورنکردنی و بدون فیلترینگ در اختیار همه قرار دارد اما در عین حال کتاب‌ها نیز با تیراژهای چندصدهزاری و حتی چند میلیونی منتشر می‌شوند.
      در رابطه با قیمت کاغذ و گلاسه، بله درست است از زمانی که تحریم‌ها گسترده شد و نظام بانکی و منابع ارزی را به شدت تحت تأثیر قرار داد، شاهد افزایش افسارگسیخته و بی‌رویه قیمت کاغذ و گلاسه و زینگ و تمامی ملزومات و خدمات چاپ و صحافی شدیم که خود ضربه مهلک دیگری بر پیکر نحیف صنعت چاپ و نشر کتاب بود که آن هم تا به امروز همچنان ادامه دارد.
     چون این دو ضربه مهلک، یعنی نخست همه‌گیری کرونا و سپس افزایش بی‌حساب و کتاب قیمت‌ها، آثار مخرب فرهنگی و اقتصادی فراوان و گسترده‌ای به همراه داشت تا جایی که بسیاری از همکاران خصوصا آنهایی که کار نشر حرفه اول آنها به شمار نمی‌رفت، به جایی رسیدند که عطای نشر را به لقایش بخشیدند و به طور کامل دست از این حرفه برداشتند.
    البته در دوره قبلی وزارت آقای دکتر صالحی و در مدت کوتاهی، تمهیداتی اندیشه شد تا ارز ۴۲۰۰ تومانی برای واردات کاغذ نیز اختصاص یابد و بتوانند با قیمت مناسب، کاغذ را به دست ناشران برسانند و اگرچه مقدار کاغذ تخصیصی، کفاف همه کارها را نمی‌داد ولی حداقل ۶۰ و گاهی ۷۰ درصد از نیازها را پوشش می‌داد ولی به لطف حضور دولت سیزدهم همان مقدار را ابتدا به آب باریکه‌ای تبدیل و در ادامه کاملا خشکاندند تا ناشران بمانند و بازاری بی‌ثبات و بی‌در و پیکر به نحوی که گاه باید ساعت به ساعت منتظر قیمت‌های جدید می‌شدند.
     جدای از این موضوع تقریبا تمامی حمایت‌های دیگر از کتاب و ناشر، جز در موارد خاص برای ناشران خاص و مرتبط با مدیران خاص در وزارت ارشاد به صورت کامل منتفی شد. 
     در همین حال تیغ سانسور بزرگتر و برنده‌تر از همیشه و با سربازانی متحجرتر از همیشه، کنترل شدید متن و محتوا را به سلطه خود درآورد تا کوچک‌ترین مجالی برای سعه‌صدر احتمالی باقی نماند.
    حتی تمامی اختیاراتی که در دوره قبلی وزارت دکتر صالحی برای بررسی کتاب و صدور مجوز و اعلام وصول و… به استان‌ها واگذار شده بود، به یکباره در دولت سیزدهم از استان‌ها گرفته و همه را در تهران متمرکز کردند تا مبادا نکته‌ای از قلم بیفتد و خدای ناکرده، ستون عرش به لرزه درآید!
    همه تلاش‌ها در آن دوره به عمل آمد تا حلقه محاصره را برای همه فعالان فرهنگی در حوزه‌های مختلف از سینما و تآتر و موسیقی گرفته تا ناشران و مؤلفان تنگ‌تر کنند. این فشارها که منجر به متلاشی شدن اقتصاد نشر و مختل شدن کسب و کار در این حوزه می‌شد، آنچنان گسترده شد که تا به امروز و حتی با تغییر دولت و نیز تغییرات مدیریتی در سطوح بالای وزارتخانه هنوز نتوانسته روزنه امید چندانی را برای ناشران بگشاید.


      روزگاری برای انتشار یک کتاب به تیراژی کمتر از ۲۰۰۰ نسخه، فکر هم نمی‌کردیم، اما امروز به ندرت کتابی در تیراژ ۲۰۰ نسخه منتشر می‌شود. از همین تیراژ امروزین کتاب که غالبا بر محور ۱۰۰ نسخه می‌چرخد، می‌توان حال و روز صنعت نشر را تحلیل کرد و فهمید. سرزمینی با حدود ۸۵ میلیون نفرجمعیت و تیراژ کتابی به میزان ۱۰۰ نسخه، همه چیز را می‌تواند با زبان تیراژ به شما بفهماند و بگوید که در چه وضعیتی هستیم.
     اینکه آیا این وضعیت تغییر خواهد کرد؟ آیا امیدی برای اصلاح اساسی این وضعیت وجود دارد؟ به سختی بتوان پاسخ مثبتی داد؛ از این‌که دستگاه‌های استانی و مدیران آن بتوانند کاری در این زمینه انجام دهند، تقریبا اطمینان خاطر داریم که غیرممکن است. در حدود ۲۰ سال گذشته که همواره در ارتباط با مدیران و دست‌اندرکاران ارشاد گیلان بوده‌ام(جز در دوره یکی از مدیران)، مشکل چندانی وجود نداشت که امکان چاره‌جویی داشته باشد ولی انجام نداده باشند، مشکل اصلی در تصمیمات مهم و تأثیرگذار است که باید در مراکز بالاتر و حتی خارج از حوزه وزارت و یا دولت گرفته شود.
    همواره معتقد بوده‌ام که رشد و بالندگی در همه حوزه‌های فرهنگی و خصوصا کتاب و نشر وابسته نشاط و سرزندگی در حوزه‌های دیگر است؛ یعنی نشاط اجتماعی، نشاط اقتصادی، نشاط روانی، نشاط امنیتی و… بدون دستیابی به آنها فقط ما می‌مانیم و آب در هاون کوفتن.
      افتخار به کمیّت‌ها و تولید انبوه، بدون این‌که ذره‌ای هماهنگی با کیفیت داشته باشد، سرابی بیش نیست. اگر ادعا کنیم که امروز، مثلا چند ده‌هزار عنوان کتاب در سال منتشر می‌شوند، بدون بررسی کیفیت و تأثیرگذاری آن در تعالی فرهنگی جامعه و به‌خصوص نسل کنونی، هیچ دردی از ما دوا نخواهد کرد و هیچ افتخاری به دنبال نخواهد داشت.
    حقیقت این است که ما به عنوان معدود ناشرانی که به طور حرفه‌ای، تمام کار و همّ و غم ما محدود به انتشار کتاب است و جز نشر، فعالیت دیگری نداریم، فقط تلاش می‌کنیم که از پا نیفتیم و زندگی روزمره را از دست ندهیم.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *