رسانه ملی در ماههای گذشته آماج انتقادها و بحرانها و بحرانسازیهای بسیاری بوده که بخشی از این حاشیهها و حاشیهسازیها معطوف به شبکه سوم سیماست و مدیریت این شبکه علی فروغی. جرقه اول و البته مهمترین جرقه، به چالش کشیدن برنامه نود و عادل فردوسیپور بود و اصرار بر حذف این چهره و این برنامه.
فضای مجازی طی این چند ماه یکی از موضوعات و سوژههایش را از این اقدام میگرفت و حتی سکوی ورزشگاههای فوتبال هم در ابراز مخالفت با این اقدام خودی نشان داد؛ اما باز هم او و مدیران زیردستیاش از تصمیمشان برنگشتند و عادل فردوسیپور از کنداکتور شبکه سوم حذف شد. حذف او، در واقع حذف یکی از محبوبترین چهرههای تلویزیونی و حذف پرمخاطبترین برنامه بود.
هزینهای که شبکه سوم، پای آن ایستاد و بعد از آن نیز همچنان سعی میکند جایگزینهای مناسبی برای عادل و برنامهاش پیدا کند. یکی از روشها پیدا کردن و به کار گرفتن سلبریتیهایی همچون محمدرضا گلزار و تهیه و پخش برنامهای بهنام «برنده باش» بود که البته آن هم از حاشیه مبرا نماند. وقتی مسأله بیخ پیدا کرد، شورای نظارت بر سازمان صداوسیما اعلام کرد نسبت به این دو موضوع وارد شور میشود. پس از چند روز بیانیه این شورا نسبت به اتفاقات پیش آمده در برنامه «برنده باش» و حذف «نود» اعلام شد. در این بیانیه تلویحاً حق به رسانه ملی داده شد و این رسانه را مختار در عزل و نصب ها و تغییر و تحول ها دانست. البته در بخش هایی از آن به صداوسیما توصیه شده بود به نظر و خواست مردم توجه نشان دهد. رضا درستکار، منتقد سینما و تلویزیون در گفتوگو با «ایران» بیانیه منتشر شده از سوی این شورا را منتج از دو احتمال میداند. او میگوید: «یک احتمال این است که عادل فردوسیپور و برنامه نود یک مشکل اساسی و لاینحل دارند که زور این شورا به حل آن نمیرسد و البته این شورا این مشکل را بهصورت شفاف به مردم منتقل نمیکند و آنها را در جریان نمیگذارد که این خودش به عدم شفافسازی صداوسیما دامن میزند. اگر مشکلی از این دست هست، باید به مردم گفته شود مشکل از کجاست که این طور قهرآمیز با کسی مثل فردوسیپور برخورد میشود. در این صورت شاید مردم حتی به رسانه ملی حق بدهند.»
درستکار در توضیح احتمال دوم هم میگوید: «احتمال دومی را هم میشود در نظر گرفت و آن بیاطلاعی و کمبرخورداری سوادی این شورا از بحث و مسأله رسانه است. آنها نمیدانند حذف چهره و برنامهای چنین محبوب چه خسارتهایی در پی خواهد داشت، یا شاید گمان میکنند این خسارتها را براحتی میشود جبران کرد. اما چطور؟ مسلم است که تلویزیون نمیتواند با آوردن سلبریتیها و کپیبرداری از شبکههای ماهوارهای معاند این خلأ را پر کند.» این منتقد سینما و تلویزیون در پاسخ به این سؤال که چرا مدیران شبکه سوم نسبت به خواست جمعی مردم بیتفاوت هستند و همچنان بر روش خود اصرار میکنند، میگوید: «به نظر کار کمی ریشهدارتر از این مسأله است. آنها معتقدند که پیش از روی کار آمدن آنها، مدیرانی روی کار بودهاند که به لحاظ مشی فکری و سیاسی در طیف مقابلشان قرار داشتند و هر کاری که خواسته، کردهاند. حالا آنها آمدهاند و میخواهند منویات فکری طیف خودشان را در رسانه ملی جاری و ساری کنند و برای این کار نیاز به حذف و اضافه و کادرسازیهای تازه دارند. آنها میدانند که نباید کسی زیرمجموعه آنها باشد و این احتمال وجود داشته باشد که روزی از آنها بالا بزند و به یک قطب مستقل تبدیل شود.» رضا درستکار در پایان در پاسخ به این پرسش که با این روند در نهایت چه آیندهای برای تلویزیون میتوان متصور بود میگوید: «مساله همین است که اگر رسانه ملی همچنان دمای جامعه را نخواهد بشناسد و به آن بیتوجهی نشان دهد، در بر همین پاشنه خواهد چرخید. نداشتن مشی درست و مشخص نتیجهاش میشود التهابسازی به جای فرهنگسازی و یادمان نرود که این فرهنگسازی روزگاری رسالت اصلی تلویزیون بوده است.» / روزنامه ایران
دیدگاهتان را بنویسید