رابطه جنایت با تضاد سنت و مدرنیته

قتل عمدی یک دختر ۱۴ ساله در شهرستان تالش به دست پدرش هر چند افکار عمومی را به شدت تحت تأثیر قرار داده اما در طول تاریخ و به ویژه در بازه زمانی ۸۰ ساله اخیر اینگونه جنایت‌ها و قتل‌های خانوادگی هر چند به ندرت اما اتفاق افتاده و در آینده نیز اتفاق خواهد افتاد؛ زیرا تعصبات دینی و قومی و قبیله‌ای، خرده فرهنگ‌ها، میزان سواد و معلومات، نوع شغل، محیط‌های بسته روستایی، فشارهای عصبی ناشی از فقر، چشم و هم‌چشمی، ترس از قضاوت‌های فامیلی که منجر به تحقیر خانواده می‌شود، نوع ارتباطات عاطفی و نهایتاً بیماری روانی شناخته شده یا نشده، هر کدام یا همه این گزینه‌ها می‌تواند عامل یا سبب قتل‌های ناموسی تلقی شود.

آنچه در این میان مهم است و نباید از آن غافل ماند نحوه ارتباط عاطفی پدر و مادر با فرزندان است؛ زیرا همیشه دشمنی، بدبینی، تنفر، تردید و غیرت و غرور عامل تحریک احساسات برای انجام جنایت‌های خواسته و ناخواسته نمی‌شوند؛ بلکه گاه دوستی‌های شدید و احساسات عاطفی قوی سرخورده و عدم توقع و انتظار از دیگری در تحریک احساسات برای بروز خشم مؤثرند.

  بررسی جنایت‌های انجام شده توسط جانیان با هر انگیزه‌ای نشان می‌دهد که قاتل یا قاتلین معمولاً بعد از انجام عمل پشیمان و نادم می‌شوند و حتی بارها پشیمانی خود را بر زبان می‌آورند.

   قتل دختری به دست پدر آن هم شبانه در خواب با داس نشاندهنده بروز واکنش پدری است که از یک سو نتوانسته خشم خود را کنترل کند و از دیگر سوی از پشیمانی و تسلیم دختر کاملاً مأیوس بوده است؛ گویی قبل از انجام جنایت، پدر در جنگی عصبی خود را بازنده دیده و غیرت و ناموس‌پرستی جاهلانه او را به چنین عمل زشت، ننگین و بدفرجامی محرک بوده است.

   نتیجه چنین اعمالی برای راهیابی به علت و معلول قضایا نخست ما را به این مهم سوق می‌دهد که چرا، چگونه و برای چه چنین اتفاقاتی روی می‌دهند؟

   و اما بعد: آنچه امروز به شدت عامل تشدید تضاد سنت و مدرنیته است امکانات و تجهیزات الکترونیکی رسانه‌ای است. این وسایل که جهان را به دهکده‌ای کوچک تبدیل کرده‌اند تصادف فرهنگ‌ها را به لحظه و به سادگی رقم زده‌اند و در ذهن و زبان کودکان، نوجوانان، جوانان و حتی بزرگان چنان تأثیرگذار شده‌اند که قادرند باورهای دینی، سنت‌ها، فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌ها، زبان و گویش‌ها، تمایلات و خواسته‌های کاربران و حتی آمال و آرزوهای آنان را تحت تأثیر قرار دهند و از راه به بیراهه و گاه از بیراهه به راه رهنمون شوند.

در چنین شرایطی که زمان برای تصمیم‌گیری بسیار کوتاه شده و پیام‌ها به لحظه در چشم به هم زدنی رد و بدل می‌شوند، فرصت  تأمل و تفکر کم و معمولاً احساسات بر عقل و خرد غلبه دارد. حال برگردیم به اصل موضوع. دختری ۱۴ ساله در یک خانواده سنتی با همین وسیله ارتباطی با پسری آشنا می‌شود که ۱۶ سال بیشتر از او سن دارد و بین آنان چنان دوستی و محبتی برقرار می‌گردد که مخالفت پدر یا مادر خانواده برای ممانعت از ازدواج آنها راه به جایی نمی‌برد و دختر علیرغم مخالفت شدید پدر از خانه فرار می‌کند و نتیجه آن زخم‌خوردگی غیرت و تعصب پدر نسبت به دختر کم سن و سال خود می‌شود که چه بسا اگر پدر دستش به پسری که او را دوست دارد می‌رسید او را نیز به قتل می‌رساند. 

هر چند عمل پدر ننگین، زشت و ضد باورهای دینی و فرهنگ و سنت است اما باید شرایط روحی، موقعیت خانوادگی و انگیزه‌های پدر قاتل را بررسی نمود و آنگاه به نتیجه‌ای رسید که بتوان از چنین جنایاتی که در طول تاریخ اتفاق افتاده‌اند پیشگیری کرد

ریچارد اسپاک در آمریکا شبانه ۱۴ نفر از پرستاران یک بیمارستان را با طراحی بسیار موذیانه در یک اتاق تک به تک سر برید. پس از بررسی‌های پزشکی مشخص شد که قاتل بیمار است. رابطه کروموزوم اضافی y در یک مرد با جنایت اولین بار در ایتالیا توسط لمبروزو به اثبات رسید. بعدها دانشجویان حقوق قضایی با کتابی سر و کار پیدا کردند به نام کروموزوم و جنایت.

پیشانی‌های برآمده، چشمان به گودی نشسته، هیکل‌های زشت، نوع نگاه، میزان خشم غیرمعمول قابل مشاهده، قرائن و شواهدی هستند دال بر غیرطبیعی بودن ساختار جسمی یک مرد و یا زنی که دارای کروموزوم y و x اضافی است… هر چند این مورد بسیار کم دیده شده اما می‌باید وضعیت جسمی و روحی قاتل یا قاتلین از این بابت هم مورد بررسی قرار گیرد.

به هر ترتیب به همان نسبت که علم پیشرفت کرده و انسان توانسته راهکارهای پیچیده‌ای را برای کاهش طول زمان و آسان کردن ساختار مکان بیابد و فن‌آوری‌های نوینی را به منصه ظهور برساند به همان نسبت هم خود را در معرض خطرات ناشی از کارکرد مصنوعات قرار داده است.

روزگاری بود که علمای روحانی با آب لوله‌کشی، بلندگو، رادیو، تلویزیون، ویدئو، ماهواره و امثالهم به مخالفت برخاستند اما امروز این وسایل در دسترس همه است و بدون آنها سیستم ارتباطی موجود لنگ می‌زند ما باید چشم‌هایمان را به روی واقعیت‌ها باز کنیم. تعصبات کورکورانه را کنار بگذاریم. با فرزندانمان چنان برخورد کنیم که آنها ما را به عنوان دوستان صمیمی و نه صرفاً پدر و مادر به حساب آورند. ما باید واقعیت‌های موجود جامعه‌مان را توسط صاحب‌نظران تعلیم و تربیت و روانشناسان و جامعه‌شناسان به قضاوت و تحلیل بگذاریم و برای پیشگیری از چنین وقایع تلخ و عبرت‌آموزی، برنامه‌های هدفمند داشته باشیم. اینگونه جنایات فقط در ایران اتفاق نمی‌افتد. در کشورهای پیشرفته‌ای مانند آمریکا هم اتفاق افتاده و باز هم اتفاق می‌افتد لیکن شکل و انگیزه آن فرق دارد. متأسفانه کشور و ملت ما در شرایطی از جنگی نابرابر در برابر زورگویی‌های کشورهای سلطه‌گری قرار گرفته که به دنبال نقطه ضعف‌گیری برای تضعیف روحیه مردم با بهره‌گیری از هر بهانه و اتفاقی هستند و شبکه‌های وسیع و گسترده رسانه‌ای را بر علیه دولت و ملت ما به کار می‌گیرند. آنچه مهم است آنکه ما باید خود را از موضع دفاعی و مظلومیت به موضع تهاجمی پیشگیرانه برسانیم.

خانواده‌ها را از جهالت، خشم و تعصبات کورکورانه برهانیم و چنین وقایع تلخی را آسیب‌شناسی نماییم. فقر فقط مادی و اقتصادی نیست. فقر معنوی و ناشی از جهل و خرافه و بدبینی و گاه حاشیه‌پردازی به امور روزمره از فقر مادی بدترند.

وقتی یکی از افتخارات پیامبر اعظم اسلام مقابله با جهل و خرافه و برحذر داشتن پدران عصر جاهلیت از زنده به گور کردن دختران است و زن مسلمان از رقیّت و بندگی و اسارت مردان بیرون آمده و مقام زن و اعتبارات وی به گونه‌ای است که پیامبر(ص) بهشت را زیر پای مادران قلمداد می‌کند هرگونه برخورد خشن با زنان هیچ وقت و در هیچ شرایط ریشه دینی ندارد. دختران افتخارآفرین کشور ما نباید در تضاد سنت و مدرنیته قربانی جهالت شوند. زنان مسلمان ما به حضرت زینب(س) دختر امام علی(ع) افتخار می‌کنند که از پس آن همه رنج و غم از دست دادن برادر و برادرزاده‌ها و شهدای کربلا در برابر یزید آنگونه با شجاعت سخن گفت که تخت و بخت یزید را لرزاند.

عفت و پاکدامنی صرفاً رنگ و روی ظاهر ندارد. در باطن زنان و دختران ما رخنه کرده و در شرایط سخت کنونی مشت نمونه خروار نیست که بعضی چنین می‌پندارند اما یک مورد از این نمونه جنایت‌ها هم زیاد است و قابل تحمل نیست.

قبل از آنکه به نان و آب مردم برسیم باید روح و روان آنها را از بدآموزی‌ها محافظت کنیم. غیرت و دین‌باوری و عفت و پاکدامنی لازمه زندگی سالم است اما نیاز به اعمال روش‌های مناسب با واقعیت‌هایی دارد که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. جامعه ما می‌باید به یک اعتلای فرهنگی برسد. تضادها ناشی از ناپختگی و بی‌خردی است. آگاهی، متعادل‌کننده و پلی دوطرفه بین این دو است.

محمد عسلی

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://bazbarankhabar.ir/?p=10320

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: